داستان کوتاه صوتی «واژهفروش» ماجرای زنی بادیهنشین را روایت میکند که هزینههای زندگیاش را از طریق فروش واژهها و قصهها میگذراند. او قصههایی واقعی را که برآمده از اخبار دیگر شهرها و دیگر کشورهاست، میفروشد و این چنین، روایتهایی را برای دیگران از شهرهای دور نقل میکند. این داستان را به قلم، نویسنده آمریکای لاتین، ایزابل آلنده و صدای مرجان عابدینی میشنوید.
زن واژهفروش هر کجا میرفت جمعیت کوچکی دورش جمع میشد تا قصهها و خبرهای او را بشنوند تا آنکه کمکم مردم توانستند به واسطه او از کار و بار یکدیگر باخبر شوند و حتی بفهمند که اوضاع جنگ داخلی چطور پیش میرود. کلمهها محصولاتی بودند که زن میدانست چطور و کجا و چگونه باید از آنها استفاده کند، اما ماجرای محوری و اصلی داستان زمانی شروع میشود که پای محصول یا کلمهای ویژه به میان میآید؛ واژهای مرموز که اندوه را از بین میبرد و برای هر مشتری متفاوت است. واژهای که فقط به درد یک نفر میخورد و بس. برای شنیدن این واژههای جادویی، داستان «واژهفروش» را با صدای مرجان عابدینی از دست ندهید.
آلنده، نویسنده این داستان کوتاه، متولد دوم آگوست ۱۹۴۲ در شهر لیمای پرو است. پدرش «توماس آلنده» پسر عموی سالوادور آلنده، رئیسجمهور شیلی بود. ایزابل در بولیوی در مدرسه خصوصی آمریکاییها و در بیروت در یک مدرسه انگلیسی به تحصیل پرداخت و در سال ۱۹۵۸ به شیلی بازگشت. با سقوط دولت سالوادور آلنده توسط پینوشه، نام ایزابل آلنده نیز در فهرست تحت تعقیب قرار گرفت. بنابراین او مجبور شد به ونزوئلا فرار کند و به مدت ۱۳ سال در این کشور به حالت تبعید به سر برد. آلنده از سال ۲۰۰۳ به تابعیت آمریکا درآمد و اکنون در کالیفرنیا زندگی میکند. نوزده کتاب این نویسنده مجموعا نزدیک ۵۷ میلیون نسخه به فروش رفته. آثار آلنده به ۳۵ زبان ترجمه شده است.
داستان «واژهفروش» اینطور شروع میشود:
«او را به اسم بلیسا کِرِپوسکولاریو میشناختند. نه که او را به این نام غسل تعمید داده باشند یا اینکه مادرش آن را بر وی نهاده باشد بلکه آنقدر جستوجو کرد تا شعری در باب «زیبایی» و «سپیده صبح» یافت و خود را در لفافه آن پیچید. زندگیاش را با فروختن واژه میگذراند. همیشه در سفر بود، از مناطق سرد و کوهستانی تا سواحل سوزان، همهجا را میگشت. هرجا که بازار مکاره و بازار روز برپا بود، اطراق میکرد، سایبان سادهای با چهار دیرک و کرباس سر هم میکرد تا از آفتاب و باران در امان باشد و میرفت پی حرف زدن با مشتریها. نیازی نبود تا بند و بساطش را به کول بکشد و هر محلهای بچرخد، دیگر همه او را میشناختند و پیدایش میکردند. شده بود یک سال تمام انتظار آمدنش را بکشند تا بقچه به دوش از راه برسد و آنوقت صفی بود که مقابل چادرش میکشیدند.»
زنان، این نیمی از جمعیت جهان، که بسته به اینکه فرهنگ زمانه در چه اوضاعی به سر ببرد، احساس خوشبختیشان کم یا زیاد میشود، هر یک داستانهایی ناگفته در دل دارند که اگر عیان شود، چه خندهها و گریهها و فریادها و آوازها که شنیده نخواهد شد؛ نوین کتاب در قالب مجموعهای به نام «روایت آواهای سوپرانو» صدای لطیف و گاه حزنانگیز و گاه سرخوشانه جمعی از زنان تاریخ ایران و جهان را منتشر کرده است که داستان پیش رو، یکی از آنهاست.
داستان «واژهفروش» بخشی از مجموعه داستانهای زنانه «روایت آواهای سوپرانو» است که هر یک به شکلی به موضوع زنان میپردازند. دبیری این مجموعه بر عهده حسین مسعودی آشتیانی است.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 28.۴۶ کیلوبایت |
مدت زمان | ۲۹:۱۳ |
نویسنده | ایزابل آلنده |
مترجم | زهره ملایی نظام آبادی |
راوی | مرجان عابدینی |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۹/۲۲ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
با صدای دلنشینِ خانم عابدینی توانمند ... ممنونم از مجموعه نوین کتاب وجناب آشتیانی گرامی