۴۰۹ ـ در فهم اینکه هگل در منطق خود چه مقصودی را دنبال میکند هیچ گاه مشکلی رخ ننموده است. منطق هگل با اندیشههای محض یا مقولات سروکار دارد و غرضش استخراج و استنتاج این اندیشههای محض از یکدیگر است. ولی فهم مقصود هگل در فلسفه طبیعت و فلسفه روح همیشه به این آسانی نبوده است. شک نیست که در گذار از منطق به طبیعت و روح، به هر تقدیر حوزه اندیشههای محض را پشت سر مینهیم و به ملاحظه چیزهای مشخص و [محسوس] میرسیم. فلسفه طبیعت با مجردات بحت و بسیطی چون هستی و علت یا گوهر کار ندارد بلکه به چیزها و مادهها و جانوران موجود روی میآورد. فلسفه روح نیز سر و کارش با چیزهای واقع موجود در جهان یعنی با اندیشههای واقعی آدمیان و تأسیسات [Institutions] آدمی و آفریدههای هنر و دین و فلسفه است. از این رو انتقال از منطق به طبیعت، نقطهای بحرانی در دستگاه فلسفه هگل است، نقطهای که در آن، دستگاه او از اندیشهها به چیزها میرسد و چون این انتقال دارای همه ظواهر یک استنتاج منطقی است و از هر باره همانند استنتاجات مبحث منطق است گاه گفته میشود که این نقطه از فلسفه هگل، مظهر جهشی محال از اندیشهها به چیزهاست. میگویند که از اندیشه، چیزی استنتاج نتوان کرد مگر اندیشهای دیگر. این پندار که میتوان تصور چیزی جامد مانند میز یا صندلی را از دستگاهی از اندیشههای مجرد استنتاج کنیم چنین معنی میدهد که میتوانیم با اندیشیدن صرف، این چیزهای جامد را از نیستی پدید آوریم. [خرده گیران هگل میگویند که]در عالم استدلال، شاید استنتاج هر مقوله از مقوله دیگر که مضمون دستگاه منطق هگلی است پذیرفتنی باشد. اندیشه تا جایی که پا از گلیم خود فراتر نگذارد و فقط بکوشد که هر تصوری را از تصور دیگر بیرون بکشد کارش شاید رواست. ولی پنداشتن اینکه به یاری هر حجت منطقی بتوان چیز واقع و موجودی را از اندیشه محض استنتاج کرد، وهمیدرخور بی خردان است و [خردهگیران] بر آنند که هگل در انتقال از منطق به طبیعت، سعی در چنین استنتاجی داشته است.
۴۱۰ ـ بی آنکه دشواریهای احتمالی این انتقال را انکار کنیم باید بگوییم که تعبیر مسأله به این شیوه، خطای محض است. انتقال از منطق به طبیعت [در فلسفه هگل] جهشی از اندیشهها به چیزها، به معنایی که این خرده گیران پنداشتهاند نیست بلکه مانند هر استنتاج دیگری انتقالی از یک اندیشه به اندیشه دیگر است. فلسفه هگل در باره طبیعت و روح، نه با چیزها به شکل جزئی و خام خود، بلکه همچنان با اندیشهها سر وکار دارد. اگر به ظاهر چنین مینماید که هگل طبیعت را از مثال استنتاج میکند، واقع امر آن است که وی نه طبیعت را به معنای مهملی که پنداشتهاند بلکه اندیشه طبیعت را استنتاج میکند. اگر وی به ظاهر در حیطه فلسفه طبیعت، جانوران را از گیاهان استنتاج میکند، واقع امر آن است که اندیشه«جانور» را از اندیشه«گیاه» بیرون میکشد و اگر وی به ظاهر در حیطه فلسفه روح، جامعه مدنی را از خانواده و کشور را از جامعه مدنی استنتاج میکند، در واقع امر اندیشهها و تصورات این چیزها را استنتاج میکند. هگل در سراسر دستگاه فلسفه خود فقط پروای اندیشه ها را دارد و هیچ جا جز این کاری نمیکند که اندیشهای را از اندیشه دیگر بیرون کشد.
-متن از کتاب-
فرمت محتوا | epub |
حجم | 953.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 280 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۲۰:۰۰ |
نویسنده | و.ت. ستیس |
مترجم | حمید عنایت |
ناشر | انتشارات امیرکبیر |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۹/۲۱ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |