مات و منگ راه افتادم. چشمهام به خاطر گریههای دیشب به شدت میسوختن. سوز سرما سوزش چشمهام رو بیشتر کرده بود. با چشمهایی که به سختی باز میشدن راه افتادم. یعنی چی؟ یعنی گوهر قراره همیشه اینجا بمونه؟
چطوری باید میفهمیدم؟ از کی باید میپرسیدم؟ اگه آنام میخواست برگرده چرا آقام با تحکم گفت به گوهر بگم آنا جان؟ نکنه قرار نیست آنام برگرده؟ نكنه آنام مرده باشه؟ وقتى آقاى عالیه مرده بود هم بهش گفته بودن آقات رفته زیارت.
یهو تمام بدنم گر گرفت و دلم هرى ریخت پایین. آره! آنام مرده، آنام مرده.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۱۵ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 338 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۱:۱۶:۰۰ |
نویسنده | فرزانه کاظمی |
ناشر | انتشارات نسل روشن |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۹/۰۸ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 159,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
یک انشای دبستانی