یک شب مردی به همراه دوستانش به خانه ای برای دزدی رفت. صاحبخانه و اهل و عیالش آن وقت شب در خواب بودند. اما طولی نکشید که مرد، با شنیدن سر و صدای دزدان از خواب بیدار شد و فهمید که دزدها روی پشت بام هستند.
مرد، همسرش را بیدار کرد و خیلی آهسته او را از ماجرا با خبر نمود و همانطور پچ پچ کنان گفت: با صدایی بلند، جوری که دزدها بفهمند از من سوال کن، این همه گنج و ثروت را از کجا آورده ای؟
زن که ترسیده بود گفت: کدام گنج! ما که گنجی نداریم.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 702.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 149 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۵۸:۰۰ |
نویسنده | روشنک حیدری |
ناشر | آیسان نگار |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۲/۰۱ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 165,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |