0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  بارون درخت‌ نشین نشر انتشارات کتاب‌سرای نیک

کتاب بارون درخت‌ نشین نشر انتشارات کتاب‌سرای نیک

کتاب متنی
درباره بارون درخت‌ نشین

پانزدهمِ ژانویه‌ی ۱۷۶۷ بود که برادرم، کازیمو پیواسکو دی روندو، برای آخرین بار کنارمان نشست. انگار همین دیروز بود. همه چیز را مو‌به‌مو به خاطر دارم. در اتاق غذاخوری خانه‌مان در امبروسا نشسته بودیم؛ بلوطِ همیشه‌بهارِ باغ با آن شاخه‌های ستبرش از قاب پنجره نمایان بود. نیمه‌های روز بود، با وجود اینکه بیشتر خانواده‌های اشراف‌زادگان پس از بدعت تازه‌ای که دادگاه تن‌پرور فرانسه بنیان نهاده بود، تنها به شام نصفه‌ونیمه‌ای در عصرگاهان بسنده می‌کردند، خانواده‌ی ما همچنان به رسم دیرینه‌ی اوقاتِ شام سنتی پایبند بود. یادم می‌آید وزش نسیمی از سمت دریا، برگ درختان را به خش‌خش انداخته بود. کازیمو گفت: «بهت گفتم که نمی‌خواهم، پس نمی‌خواهم!» این را گفت و بشقاب پر از حلزونش را کنار زد. هرگز چنین سرپیچی‌ای از او ندیده بودیم.

رأس میز پدرمان، بارون آرمینیو پیواسکو دی روندو، نشسته و کلاه‌گیسی به سبک لویی شانزدهم بر سر گذاشته که روی گوش‌هایش را هم پوشانده بود و مثل بقیه‌ی کارهایش ازمدافتاده و نامتداول بود. بین من و برادرم، پدر فاشِلفلِر، مددکار و معلم خصوصیِ ما پسرها نشسته بود. روبه‌روی ما مادرمان، بارونِس کورادینا دی روندو، با نام مستعار ژنرالِسا و خواهرمان باتیستا که به راهبه‌های خانه‌نشین می‌ماند، نشسته بودند. طرف دیگر میز، درست مقابل پدرمان، کاوالیر آوُکاتو اِنیا سیلویو کارِگا، وکیل، مباشر و ناظر تأسیسات آب‌رسانی مایملکِ ما که عمویمان هم بود، نشسته بودند.

چند ماه قبل، وقتی کازیمو به دوازده‌سالگی و من به هشت‌سالگی رسیدم، در یک پانسیون شبانه‌روزی پذیرفته شدیم؛ البته هنوز سن من به پانسیون رفتن نرسیده بود ولی از «امتیاز» برادرم استفاده کردم و به پانسیون رفتم تا موقع غذاخوردن تنها نباشم. شاید «امتیاز» کلمه‌ی مناسبی نباشد؛ چراکه رفتن ما از خانه به معنای پایان زندگی بی‌غم و آسوده‌ی من و کازیمو بود. دلتنگ غذاهایی بودیم که در اتاق کوچکمان به‌همراه پدر فاشلفلر، سه‌نفری می‌خوردیم. پدر فاشلفلر پیرمردی جدی با صورتی پرچین‌وچروک بود که به‌دلیل گرایشش به جانسونیسم (یانسن‌گرایی)شهره‌ی عام و خاص شده و در اصل به همین دلیل از زادگاهش دوفین[۱۱] فرار کرده بود تا در دادگاه تفتیش عقاید مجازات نشود. اما جدیت شخصیتش که گهگاه مورد ستایش نیز قرار می‌گرفت، در کنار انضباط ذهنی کم‌نظیری که دیگران و خودش را به حفظ آن وادار می‌کرد، بذر سردی و رخوت عمیقی را در وجودش نهاده بود؛ گویی آن مراقبه‌های طولانی و خیره به آسمان نگریستن، برایش جز ملال و کسالت عایدی دیگری نداشت؛ طوری که در هر مشکل جزئی و کوچکی، او تقدیری را می‌دید که مخالفت با آن را جایز نمی‌دانست. وعده‌های غذایی ما در حضور پدر، پس از دعا و نیایش فراوان و انجام مراسمی منظم آغاز می‌شد؛ نباید صدایی از قاشق‌هایمان درمی‌آمد و وای به حال کسی که چشمش را از بشقابش برمی‌داشت یا سوپش را هورت می‌کشید؛ اما بشقاب اول را که تمام می‌کردیم، دیگر رمقی برای پدر نمی‌ماند، بی‌حوصله می‌شد و دوباره خیره به آسمان چشم می‌دوخت و با هر جرعه شربتی که می‌نوشید ملچ‌ملوچ می‌کرد. چهره‌اش طوری می‌شد که در آن لحظه انگار تنها سطحی‌ترین و گذراترین احساسات عالم را می‌توانست درک کند. آن وقت ما هم غذای اصلی را با دست می‌خوردیم و غذایمان که تمام می‌شد، تفاله‌های گلابی به‌طرف یکدیگر پرت می‌کردیم و پدر هم هر چند دقیقه یک ‌بار با آن صدای بی‌حال و رمقش می‌گفت:«...اوووو خوبه!....اوووو حالا بعدی.»

-متن از کتاب-

دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۸۳ کیلوبایت
تعداد صفحات
366 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۱۲:۱۲:۰۰
نویسندهایتالو کالوینو
مترجمفریده فتوحی
ناشرانتشارات کتاب‌سرای نیک
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۲/۰۹/۰۴
قیمت ارزی
2 دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۸۳ کیلوبایت
۳۶۶ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
منتظر امتیاز
٪50
58,000
29,000
تومان

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
بارون درخت‌ نشین
ایتالو کالوینو
انتشارات کتاب‌سرای نیک
منتظر امتیاز
٪50
58,000
29,000
تومان