0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  اکنونی دیگر نشر افکار

کتاب اکنونی دیگر نشر افکار

پیام‌هایی از اکنون بدیل

کتاب متنی
درباره اکنونی دیگر

رمان «اکنونی دیگر: پیام‌هایی از اکنونِ بدیل» که در «مجموعه‌ی امید و آرمان‌شهر» نشر افکار منتشر می‌شود، آخرین اثر یانیس واروفاکیس است که سال ۲۰۲۰ منتشر شد. واروفاکیس که سال ۱۹۶۱ در آتن متولد شده، پیش از ورودش به دنیای سیاست، سال‌ها استاد اقتصاد در بریتانیا، استرالیا و ایالات متحده‌ بوده است. او علاوه بر استاد اقتصاد دانشگاه آتن، یکی از هم‌بنیانگذاران جنبش مردمی بین‌المللی دی‌یه‌م۲۵ است و سال ۲۰۱۹ با رأی مردم به‌عنوان نماینده‌ی مجلس یونان انتخاب شد. واروفاکیس کتاب‌های متعددی در اقتصاد نوشته است که از آن جمله، کتاب‌های «حرف‌هایی با دخترم درباره‌ی اقتصاد: تاریخچه‌ی مختصر سرمایه‌سالاری» و دو کتاب دیگر «بزرگسالان در اتاق»، شرح‌حالی از زمان تصدی وزارت اقتصاد یونان؛ و «و ضعیف‌تر در رنج خواهد بود، چه باید بکند»؟، تاریخچه‌ی اقتصادی اروپا، مورد توجه مخاطبان وسیعی در سراسر جهان قرار گرفته و از پرفروش‌ترین کتاب‌ها در بسیاری کشورها بوده‌اند. واروفاکیس نظریه‌پرداز اقتصادی برجسته‌ای است که در رمانی آرمان‌شهری از خلال آرمان‌های این‌جهانیِ سه شخصیت متعارض به روایت متفاوتی از امکان‌های زیستن می‌رسد. داستانی که هم اسطوره‌ای و یونانی است - یونان بحران‌زده‌ی کنونی که تمدن اروپایی روی ستون‌های آن استوار شده، اما اکنون همچون زائده‌ای دردسرساز برای اقتصاد اروپا نمایانده می‌شود - و هم اتوپیایی و جهانی. هم شکست نویدبخشی ایدئولوژی‌های راست، چپ و علم‌گرایی؛ و هم مرگ هر هشداردهنده‌ای که او را دیوانه پنداشته‌اند، هرچند معلوم شود که حقیقت گفته است. تصویر روی جلد، گویای این ماجراست: اسطوره‌ی یونانی کاساندرای زیبا؛ پیش‌گوی راست‌گوی تروا که مردمان خودش دیوانه پنداشتندش و هشدارهای او را باور نکردند تا شکست بخورند. و بیگانگان متجاوز به او تعرض کردند تا گرفتار نفرین بی‌بازگشت شوند. امید است که ترجمه‌ی اثر حاضر پسند مخاطبان فارسی‌زبان باشد و مقدمه‌ای برای داستان‌های دیگر در ژانر اتوپیا، دیستوپیا و هتروپیا از مجموعه‌ی «امید و آرمان‌شهر» در نشر افکار. در ترجمه‌ی این اثر تلاش شده است که در عین رعایت سبک و سیاق ترجمه‌ی متنی داستانی، توضیحات حداقلی در پانوشت‌ها برای درک مفاهیم علمی مطرح شده در اختیار خوانندگان قرار گیرد. لازم به ذکر است که تمامی پانویس‌های متن از مترجم هستند.

توضیحات اضافه:درست یک سال پیش، آیریس را در تابوتی سرخ و سیاه به خاک سپردیم. سرخ، برای آتشی انقلابی که پیوسته در درونش شعله می‌کشید؛ و سیاه، تا همچون خودش، نیمه‌ی تاریک درون همه‌مان را به ما یادآوری کند. مراسم تدفین آیریس همان‌گونه بود که خودش می‌خواست، به‌جز اینکه ایوا در مراسم حضور نداشت. چنین بزرگداشتی، ستایش مناسبی برای دوست خارق‌العاده‌ام بود، اما من توجهی به حرف‌ها نداشتم. بیست سال از زمانی که برای آخرین بار آیریس و ایوا را کنار هم دیده بودم، می‌گذرد. آن‌ها در ایوان خانه‌ی آیریس نشسته بودند، ایوا طبق معمول یک لیوان پینوت گریجیو در دست داشت و آیریس با سخنان نیشدار خود که ناشی از نوشیدنی سردش بود، ایوا را سرزنش می‌کرد. مایه‌ی حیرت من بود: اصلاً چرا آیریس ایوا را زیر بال و پر خود گرفت؟ برای زنی که هرگز نمی‌توانست یک بازار خوب، یک جنگ نجیبانه یا اعتصابی ناعادلانه را تصور کند، این نوع دوستی غیرممکن بود. ایوا کارمند یک بانک بازیابی سرمایه بود که به اقتصاددانی مأیوس، خشک و آکادمیک تبدیل شده بود. او که از شخصیتی فریبنده بی‌بهره بود، اگر هم قرار بود چیزی باشد، مثل همان تعریف اسکار وایلد از آدم کلبی‌مسلک بود؛ کسی که قیمت تمام اجناس را می‌داند، اما ارزش آن‌ها را نمی‌داند. یک بار آیریس با شوخی در حضور خود وی گفت که «حتی مطمئن نیستم ایوا چیزی از قیمت‌ها بداند». باوجوداین، وقتی تابوت آیریس در زمین فرو می‌رفت، غیبت ایوا به‌شدت فضا را سنگین کرده بود. با رفتن آیریس و ایوا، کوستا تنها شخص باقیمانده از گروه قدیمی ما بود. روزی که آیریس مُرد، من به همان شماره‌ی قدیمی که از وی داشتم، دو بار پیام دادم. فایده‌ای نداشت. پس از اینکه خود را به برگزاری مراسم بدون حضور وی قانع کردم، از دیدار ناگهانی‌اش در مراسم جا خوردم. تشخیص دادن چهره‌اش آسان نبود، چهره‌ای منزوی که به یک چنار تکیه داده بود و از دور شاهد آرمیدن آیریس در آرامگاه خود بود. وقتی که سوگواران کم‌کم ناپدید شدند، به سوی کوستا شتافتم و گل از گلش شکفت. اگرچه شادابی جوانی او به‌تمامی از بین رفته بود، اما چشم‌هایش هنوز هم با وجود شخصیت درخشان و احساساتی‌اش می‌درخشیدند. اما وقتی شروع به صحبت کردیم، آزرده و روان‌نژند به نظر می‌آمد و به‌شدت بر «دفترچه‌ی خاطرات» و اینکه چقدر مهم است که به «دست اغیار» نیفتد، متمرکز شده بود. آنجا بود که فهمیدم وقتی آیریس دو هفته پیش از تسلیم شدن به سرطان، مرا به بیمارستان دعوت کرده بود، با هماهنگی کوستا این کار را کرده بود.

دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۵۹ کیلوبایت
تعداد صفحات
232 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۷:۴۴:۰۰
نویسندهیانیس واروفاکیس
مترجمرسول قنبری
ناشرنشر افکار
زبان
فارسی
عنوان انگلیسی
Another now dispatches from an alternative present
تاریخ انتشار
۱۴۰۲/۰۸/۲۸
قیمت ارزی
5 دلار
قیمت چاپی
150,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۵۹ کیلوبایت
۲۳۲ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
5
از 5
براساس رأی 2 مخاطب
آرامش‌بخش 🌱 (1)
5
100 ٪
4
0 ٪
3
0 ٪
2
0 ٪
1
0 ٪
5
(2)
آرامش‌بخش 🌱 (1)
53,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
اکنونی دیگر
پیام‌هایی از اکنون بدیل
نشر افکار
5
(2)
آرامش‌بخش 🌱 (1)
53,000
تومان