کتاب ایرانی‌ تر نهال تجدُُد نشر چشمه

مریم طالبی

۱۴۰۴-۰۲-۱۹

3

کتاب عارف جان سوخته از خانم تجدد را سال ها پیش خونده بودم و خیلی دوست داشتم. در برنامه" اکنون "با کتاب های بعدیشون آشنا شدم و اول این کتاب را خوندم. خوندن از خانم تجدد خالی از لطف نیست ولی انتظار بیشتری از کتاب داشتم. بیشتر شعر گونه بود و خاطرات پراکنده و بی تاریخ و کم اطلاعات. با شخصیت ژان کلود از منظر زندگی شخصی آشنا نشدم . اگر کسی با تمایل خودش از زندگیش کتاب چاپ میکنه نباید اینقدر از اطلاعات دادن بترسه و پنهان بشه

کتاب خوبی بود . بسیار لذت بردم بخصوص با خوانش خانم نهال تجدد . بهر حال وقتی حرفهای خودشان را خود میخواندند هم صحیح میخواندند هم احساسشان را به خوبی انتقال میدادند.حرف اضافه ای در کناب نبود . روان و صادقانه و زیبا نوشته اند . از آن کتابهاییست فراموش نمی شود و زندگینامه ایست مستند و زیبا و احترام برانگیز .

کتاب نثر روان و گیرایی داره. شخصیت‌ها عمیقن و آنقدر حرف برای گفتن دارن که علاقه مند میشین بیشتر و بیشتر ازشون بدونین. موضوع کتاب از جنس جستار هست و تعدادی موضوع رو از خود نویسنده یا همسرشون نقل میکنه. نوع رابطشون، زندگی و جهان بینی که داشتن برام خیلی جذاب بود.

زمانی که شروع به خواندنش کردم، نتونستم زمین بگذارمش. نثر قوی و روایتگریِ بی‌نظیر! ‏این کتاب یک درس بزرگ برای من داشت: ‏“مهم نیست اهل کجایی و کجا زندگی می‌کنی، برای ایرانی بودن مهم این است که ساز وجودت را با چه کسی کوک می‌کنی!”

اصولا اهل کامنت گذاشتن و نقد کردن نیستم،شاید بتونم بگم اگر قرار باشه از من بپرسند،دوست داری از چه نویسنده ایرانی باز کتاب بخونی،بدون فکر کردن یکی از نویسنده های که اسمشو میارم خانم تجدد هستند. ممنون ازشون بابت نوشتن برای ما

کتابی که هر سطر و صفحه اش خواننده را در کمال آرامش به سرزمین‌های مختلف از شرق گرفته تا غرب به سیر و سفر وادار می‌کند و با خواندن این کتاب فرد احساس آرامش می‌کند مانند عاشقانه آرام نادر ابراهیمی، عالی است

بعضی کتابا ادم رو غرق خودشون میکنند، وقتی شروع به خوندشون میکنی حس میکنی دوستت داره از خاطراتش برات تعریف میکنه، انگار نویسنده غریبه نیست و حرف هاش رو خوب میفهمی. به نظرم این کتاب از این کتابا بود.

چقدر زنانه بود و زیبا، کتاب راجع به ژان کلود بود ولی من روح زیبای یک زن رو دیدم یک زن ایرانی با نگاهی لطیف به همه چیز ... خوندنش لذت بخش بود

با این اوضاع مخوف هر چه می کردم، نمی‌شد عید را باور کنم اما آن خون جوشنده بهار به رگهایم آمد با این کتاب عیدم آمد

یکی از بهترین کتاب هایی که تو این مدت خوندم ، به شدت توصيه می شود