«همینجاست که باید مثل یک سرباز کارکشته شلیک کنی ولی نه شلیک تیر که شلیک خنده. باید بتوانی بخندی. خنده بلند آدم بیغلوغش. باید آنقدر خوشدلانه بخندی که بهراحتی او را هم به خنده بیاوری. باید به خودتان نگاه کنید و بخندید با صدای بلند. درست در این لحظه است که خنده میتواند یک فشفشه باشد توی آسمان تاریک و فقط بعد از این خنده است که...»
کتاب «حتی وقتی میخندیم» شامل ۲۲ داستان کوتاه است که محور تمامی داستانها زنان و مسائل آنهاست. تنهایی، خیانت، ناامیدی، حسادت، فقر، مقایسه و اسارت زن در دنیای مردانه و اجتماع پیرامون اوست.
۲۲ داستان زنانه که روایتگر نگرانیهای زنانه است. در داستانهای کتاب «حتی وقتی میخندیم» زنان را در طبقات اجتماعی-اقتصادی مختلف میبینیم و روزمرگیهایشان را درک میکنیم. فریبا وفی در این کتاب ما را به درون دنیای شخصیتها میبرد و موشکافانه احساسات سرکوبشده و ناشناختهیشان را نشانمان میدهد. داستانهای این کتاب سرشار از لحظات شادیهای پنهان، سرگشتگیها و ترس و گمگشتگیهاست. در همان اولین داستان کتاب چهار زن از خیانتهایشان میگویند.
«ما چهار زنیم. وقتی دور هم جمع میشویم میتوانیم بخندیم، حتی اگر غمگین باشیم. ما رژ لب و پودر صورتمان را به یکدیگر تعارف میکنیم و در آیینه کوچکی که دستبهدست میگردد به خودمان نگاه میکنیم. حرفهای ما از بچههایمان شروع و به مردهایمان ختم میشود. همین است که صدایمان اول نرم و لطیف است و آرامآرام خشن و خشنتر میشود. ما با لذت زیاد از خیانتهایمان میگوییم. حالا ما یکدیگر را بهخوبی میشناسیم و میدانیم که هرکدام چگونه خیانت میکنیم.»
فریبا وفی قابهای تصاویر زنانه را تاجایی نزدیک میبرد که با عمیقترین احساسات زنان مواجه میشویم. احساساتی که انگار قرار نبوده هیچگاه بر زبان آورده شوند و حالا بعد از سالها ما داریم آنها را از نزدیک تماشا میکنیم و صدایشان در گوشهایمان میپیچد:
«نیستی که ببینی بعضی وقتها صبح، شب نمیشود. مثل همین لحظه که روز گیر کرده است، انگار لقمهای که مانده باشد توی گلوی آدم و پایین نرود. همین لحظهای که وقتی از پنجره به بیرون نگاه میکنی هزار تا دیوار میبینی با نور مات. اگر بودی، میدیدی عصر مثل زنی است که آرایش ملایم و دلپذیر را هم ندارد و رنگپریده به ساختمانهای بلند و نیمهکاره خیره مانده است.»
این کتاب بازتابی است از نوع نگرش زنان به زندگی؛ نگرش زنانهای که مسائل و حوادث را از خلال جزئیات روایت میکند و تا تمام جزئیات امور را به دست نگیرد چیزی درون او در جوشش میماند تا زمانی که بتواند تکههای مختلف پازل را درست کنار یکدیگر بچیند.
«زنها با جزئیات است که به شناخت میرسند. به شناخت چیزی در عمق زندگی. بیشتر آنها از کلیات چیزی نمیدانند ولی جزئیات مثل دانه مروارید در صدف ذهنشان پنهان است تا در صورت پیدا شدن نخی، گردنبندی از آن درست کنند.»
داستانهای کتاب «حتی وقتی میخندیم» با صدای متین بختی دنیای زنانهاش کاملتر، جاندارتر و شنیدنیتر میشود. این کتاب را به همه زنان و مردانی تقدیم میکنیم که برای نزدیکتر شدن به جهانی مادرانه و شناخت دنیای آنها آمادهاند.
نام برخی از داستانهای این کتاب عبارتند از:
داستان اول: حتی وقتی میخندیم
داستان دوم: راز
داستان سوم: دو روز
داستان چهارم: بازهم بگو مادام
داستان پنجم: یک برادر
داستان ششم: بیدغدغه
و...
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 118.۴۶ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۲:۰۶:۱۴ |
نویسنده | فریبا وفی |
راوی | متین بختی |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۶/۲۹ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
مجموعه داستانهای کوتاه از خودآگاه و ناخودآگاه زنان. تلخی غالب است اما داستانهای واقعی است و خواندنی یا شنیدنی. شاید اگر چنین روایتهایی را بیشتر بخوانیم و بشنویم، این تلخیها کمتر تکرار شوند.
بد،بد،بد اونقدر که نتونستم تمومش کنم.بسیار دم دستی و سطحی.من اکثر آثار این نویسنده رو خوندم اونم بخاطر کتاب معروفش:رویای تبت که واقعا بنظرم بهترین اثرشه و بقیه تلاشی مذبوحانه