چشمانت کرانهای سبز و بکر در این جهان هستیست
که شکوفههای امید را به سینهاش سنجاق کرد هست
جنگلی سبز
که میتوان بیپروا در آن رقصید و سرودِ وصال را ترانهی طبیعت خواند
کلام تو،
آیاتی مبارک است از کتاب مقدس عشق که سالها از ترس کفار در پستوی
دل عشاق زیر گنجهای از خاطراتی که بود و حسرت لحظههایی که نبود،
خاک میخورد
-بخشی از کتاب-