کتاب حاضر، یک رمان اجتماعی از سرگذشت کاملاً واقعی کودک شیرخواری است که مادر او خود را ناچار میبیند وی را سر راه بگذارد. طفلک از پرورشگاهی به پرورشگاه دیگر، از اردوگاهی به اردوگاه دیگر و سرانجام از شهری به شهر دیگر پرتاب میشود. کارش به بوکشیدن جلوی اغذیهفروشیها، کش رفتن نان از نانوائیها، ولگردی و کارتنخوابی میکشد، به شاگردی و خانهشاگردی هر کس و ناکس تن میدهد و بیقرار و بیپناه در بیستسالگی عملاً در پی یافتن والدین خود برمیآید. آنگاه به نتایج شگفتانگیزی دست مییابد. در این رمان اجتماعی، شرح زندگی این طفل یتیم به قلم یک روانشناس اجتماعی ترسیمشده، چهره گوناگون جامعه، فضاهایی ناهمگون به تصویر درآمده و واقعیتهای تلخ و شیرین همچون آینهای تمامنما در برابر خواننده قرار داده شده است.