مدیریت کلاس همواره یک عامل مهم در یادگیری دانشآموزان شناخته میشود(مرزانو و مرزانو، ۲۰۰۳آ). بااینحال معلمان تازهکار و حتی معلمانی که تجربۀ بیشتری دارند، اغلب در ایجاد و حفظ کلاس مدیریتشدهای که در آن دانشآموزان بتوانند به یادگیری بپردازند، دچار مشکلند و کشمکش دارند (جونز و جون، ۲۰۱۲). در واقع، معلمان تازهکار دائماً، مدیریت کلاس را بهعنوان مهمترین نگرانی خود ذکر میکنند (دنیلز، ۲۰۰۹؛ برومفیلد، ۲۰۰۶؛ استو، ۲۰۰۶). با وجود اهمیت مدیریت کلاسی، کماکان عمده برنامههای آموزشی معلمان بدون درنظرداشتن این نیاز و یا حتی بدون ارائۀ دورههای مدیریت کلاسی برنامهریزی میشوند (استو، ۲۰۰۶). بهدلیل نبود این آموزش، بسیاری از معلمان، تدریس را با باورهای غلط متعددی دربارۀ آنچه که یک مدیریت مؤثر کلاسی را ایجاد نموده و تشکیل میدهد، آغاز میکنند (ادامه میدهند) (گرت، ۲۰۱۲). پاسخ خودتان را برای این سؤال در نظر بگیرید، «اولین کلمهای که با شنیدن اصطلاح "مدیریت کلاسی" به ذهنتان میآید چیست؟»، وقتی این سؤال از معلمان پرسیده شد، عموماً جواب آنها کلماتی نظیر کنترل، ترتیب و نظم و انضباط بود. این ایدۀ کلیشهوار که مدیریت کلاسی عمدتاً دربارۀ نظم و انضباط است یک تصور غلط است که توسط معلمان جاافتاده و در واقع میتواند در آموزش مؤثر مداخله کند. در حقیقت مدیران کاری کلاس خود را به شکلی که از بروز بدرفتاری جلوگیری شود، سامان بخشیدهاند و ازاینرو دربارۀ نظم و انضباط نگرانی ندارند. (بروفی، ۲۰۰۶؛ اورتسون و وینستین، ۲۰۰۶). حال با وجود اینکه نظم و انضباط یکی از مؤلفههای مهم در مدیریت کلاس است اما تنها مؤلفۀ آن نیست. علاوه بر این، معلمان اغلب فکر میکنند، کلاسی که خوب مدیریتشده معادل است با محیطی ساکت و مرتب، اما در واقع محیط یادگیری میتواند پر سروصدا باشد؛ چراکه یادگیری عملی منفعل نیست. یادگیری نیازمند به گفتوگو، بهاشتراکگذاری، اکتشاف، آزمایشکردن و پرسیدن است و تمام اینها میتواند باعث سروصدا شود.