رمان "افغانی کشی" از واژۀ ماشینهای عبوری که به شغل جابهجایی قاچاق پناهجویان افغانی اختصاص دارد برگرفته شده. محمدرضا ذوالعلی در این رمان به کودکان افغانی که در ایران متولد شدهاند و دچار بحران هویت هستند پرداخته است. داستان در یک مثلث عشقی اتفاق میافتد که یک رأس این مثلث "رسول" رانندۀ آژانس و در رأس دیگر "فیروزه" دختر افغانستانی که در ایران متولد شده و اصرار دارد یک ایرانیست. تصویرسازیهای بیبدیل این رمان نشاندهندۀ قلم قدرتمند این نویسندۀ کرمانیست.
- بریدهای از این کتاب را در زیر میخوانید:
نه مرتضی مقصر نبود. خودش هم میدانست. یاد روزی افتاد که با هم به سینما رفته بودند. و او... نه مرتضی، دستش را گرفته بود و فشار داده بود. تمام طول فیلم را. گرچه دستش خیسِ عرق شد و... یا آن روز که به خانهشان رفته بود و موهایش را باز کرده بود. برایش هندی رقصیده بود... به اتاق پشتی خانهشان رفت. جلوی کمد لباسش ایستاد. مانتویش را در آورد...