کوروش (سایرس) نام معروفی است و در روزگار نیاکان ما شاید متداولترین نامهای مردانه در آمریکا بوده. با این همه این نام در ابتدا از پادشاهی که نسبت به ما ناشناخته بود و در فجر تاریخ جهان زندگی میکرد به ما رسیده. باوجود این در پیرامون این نام اقوام مشهوری میان ما هست نظیر: خط روی دیوار، قوانین مادها و پارسها، مغان، و خردمندان خاور. همچنین مطالب دیگر راجع به زمان او سایر است مانند ثروت کرزوس، غیبگوی دلفوس و برج بابل.
ولی این همه اسراری نیست زیرا نیاکان ما کتاب عهد قدیم را میخواندند و کوروش ناشناخته که شاه مادها و پارسها نامیده شده در صفحات آن با اعتنای خاص ذکر شده. یکی از آنها در آغاز کتاب عزار آمده که گوید «کوروش پادشاه فارس چنین میفرماید؛ یهوه خدای آسمانها جمیع ممالک زمین را به من داده و مرا امر فرموده است که خانهای برای وی در اورشلیم که در یهودیه است بنا نمایم.»در اینجا عبارت «ممالک زمین» تخیلآمیز به نظر میرسد ولی در آغاز کتابی دیگر، استر، آن ممالک چنین توصیف شده: «در روزگار اخشورش (این امور واقع شد). این همان اخشورشی است که از هند تا حبشه بر صدوبیست و هفت ولایت سلطنت میکرد.»
این پیامبران فجر تاریخ در باب شخصی که میشناختند و در دنیای آن زمان که در نظر آنان بین رود سند و نیل علیا بسط مییافت، وجود داشت، حقیقت را میگفتند. این شخص یعنی کوروش در میان اسرار تاریخ قدیم خود سرّ عجیبی است. معمای مردم «هیتی» که وقتی مرموز بود تا حدی معلوم گشته؛ تمدن «مینو»ی ها که در سواحل دریای بزرگ یعنی مدیترانه وجود داشت تعیین شده و دولت هخامنشی که بعد از کوروش ظهور کرد به تفصیل در وقایع نامها ثبت گردیده ولی شخص کوروش هنوز مرموز است.
از منشاء مجهولی ظهور نمود با اینهمه اولین دولت جهانی منظم را او پدید آورد. وی فکری یا آرمان نوینی به وجود آورد که بر فرض هم کمال مطلوب نبوده باشد درهرصورت سیر تاریخ را عوض کرد و جهان باستان و ادوار عهد «اور» کلده و فراعنه و آشور و بابل را پایان داد. به اینکه وی این کارهای شگرف را چرا و چگونه و با چه منظور انجام داد و چه نوع وسایل در اختیار داشت و برای استفاده از آنها از کیها مدد گرفت و بالاتر از اینها اینکه خود او چگونه آدمی بوده، پاسخی که توجیه تاریخی داشته باشد نتوان داد ولی ناچار جوابی هست و برای دریافتن آن تنها یک راه داریم. اولاً میتوانیم عهد زندگانی او را پژوهش کنیم بدون اینکه به حوادث تالی آن توجه داشته باشیم. و فقط چیزهایی را که در آن زمان وجود داشت در نظر آوریم: از فرشها و صندلیهای عاج و پلکان ساروجی که به آتشکدههای سنگی هدایت میکرد و هیربدان که مراقب آتش بودند. میتوانیم از آتشکدهها برون آییم و به ایلخی اسبهای ممتاز رویم تا به مرز سرزمینی برسیم که دورتادورش بهجای حصار سلسله کوههاست. در چنین عملی ممکن است در عالم خود تخیل کنیم که در قلمرو کوچک کوروش هستیم و میتوانیم سراغ سایر اشخاص آنجا هم برویم. این عهد که بحث از آن میکنیم اوایل قرن ششم پیش از میلاد میشود که فرعون مصر «نخو») از سلالهی «سای» بود و هفت سال از واژگون شدن عرابههای نخو در راه کرکمیش به دست بختالنصر پادشاه سرزمینها و بابل میگذشت. در سرزمین اسراییل یوشع در محل ارمهگدن به دست همان فرعون مقتول شد. فرمانروای یهودیه با مردم خود بهواسطه سرکردگان بختالنصر به بابل به اسارت برده شده بود.
-از دیباچه کتاب-