این رمانی است که معمولاً یکی از بزرگترین مسائل زندگی امروزی (ازدواج) را به تصویر می کشد. کتاب با شخصیت اصلی خود، مافوق مستبد و مغرور ژک آغاز می شود. او می داند که از همه چیز برتر است. این حامل احساساتی است که مارتین همسرش به اشتراک می گذارد، در حالی که پسران خود را نیز به دنبال خود دارد. اما هنگامی که خانواده در یک مناسبت خاص جمع می شوند، ژک متوجه می شود که هیچ چیز قبل از یادگیری و تغییر نمی تواند تجربه شود. شخصیت های متفاوتی در این کتاب وجود دارند که قرار است با هم درگیر شوند. الکساندر، سرآشپز خانواده، که دوست دارد فضایی ایده آل ایجاد کند، پایبند رفتار خود است. لورا، برادرزاده ژک، که بحث و شجاعت را نشان می دهد و نگرانی هایش را برای خانواده مطرح می کند. عضو جدید خانواده، ژن، افکار خود را دفاع می کند و نشان می دهد که از او برای پایداری خانواده باید اشتباهات قبلی را تصحیح کند. اورلی والونی به جای استفاده از روایت مستقیم کتاب را به روایت کنترل شده (controlled narrative) نوشته است، یعنی شخصیت ها برای بیان حرفهایشان نوبت به هم می دهند و بطری سازی شده است. این به نظرم در کتاب های دراماتیک به خصوص برای بیان احساسات و نخستین شخصیت ها بسیار جذاب است. اگرچه این کتاب نه تنها متفاوت است، بلکه داستانی غیر قابل پیش بینی در پیش دارد، اما وقتی که به تمام آن می پردازیم، به نظر می رسد که هیچ چیز جدیدی را نشان نمی دهد. البته، این هیچ نینده است که کتاب برای خواندن جذاب نیست. اما اگر می خواهید یک داستان خیلی خوب و ذهن بازانه بخوانید، نه آنچه که بهترین کتاب های ادبیات جهان است، این کتاب بهترین گزینه ای است که می توانید برای خواندن انتخاب کنید.