کتاب «مهارتهایی برای جهان در حال تغییر» قرار است راهنمای ایدههای عملی قابل اجرا برای آموزشدهندگان از والدین گرفته تا استادان دانشگاهها ارائه کند، اما قرار نیست راهنمایی یکطرفه و انعطافناپذیر باشد. هیچ روش ساده و تجربی وجود ندارد که تعیین کند، آیا مهارتی خاص به دانشجویان کمک خواهد کرد، در شرایط آینده دنیا نجات پیدا کنند و موفق شوند؛ چراکه شرایط آینده مشخص و از پیش تعیین شده نیستند. برعکس، این کتاب قصد دارد، چشماندازهای متفکرانه و چندگانهای را کنار هم قرار دهد تا بحث را از تمرکز محدود بر سیاست آموزشی متداول به سوی «مجموعههای مهارتی» قابل اجرا سوق دهد. این مجموعههای مهارتی اغلب نمیتوانند محدودیتهایی نظیر مشکلات محیطزیست، عدالت اجتماعی و ضعف کره زمین برای حفاظت از حیات بشر را مورد بررسی قرار دهند. احتمالات جایگزین هنگام مواجهه با واقعیتهای دنیای متغیر بیشتر دچار مشکل میشوند و به جمعبندی نیاز دارند، اما بدون اصلاح رویکرد گفتمانهای مسلط و بر اساس تلاشهای اندک گذشته برای تعریف سواد پایانی راه به جایی نخواهند برد.
هدف این کتاب گشایش مسیرهایی است که پیشتر درباره آنها اندیشه نشده است و برخی از آنها قطعاً رد خواهند شد، اما برخی دیگر ارزش تحقیق بیشتر را دارند. شاید بخشهایی در این کتاب مطرح شوند که قابل پذیرش یا رد کردن باشند، اما باتوجهبه شرایط دنیا میتوان گفت که این روش بر سخنرانی بهصورت انتزاعی ارجحیت دارد. برای روشن شدن بیشتر این موضوع از سخن راشل کارسون (۱۹۶۲:۱۶) استفاده میکنم که گفت: «از افرادی که بخشهایی از این کتاب را با مذاق خود متناسب نمیبینند، یا بر این باور هستند که میتوانند برخی از استدلالهای آن را رد کنند، میخواهم به کلیت کتاب توجه داشته باشند. با مسائل خطرناکی مواجه هستیم و شاید خیلی دیر است که منتظر شواهد مثبت این خطرات بمانیم.»
به منظور بیان کلیت کتاب، چیدمان آن طوری طراحی شده است که خوانش آن را تسهیل کند، بخشهای کتاب بهطور پیوسته و پشت سر هم به مطالب و موضوعات مشابه بپردازند و ترتیب مطالب رعایت شود. این مقدمه نیز بررسی کوتاهی از کتاب است و همه فصلها و بخشهای کتاب را طبق ترتیب و بهصورت حروف ایتالیک بیان میکند.
نقطه آغازین این کتاب به موضوعات زیستمحیطی که توان کره زمین برای محافظت از حیات بشر را تضعیف میکنند، اختصاص ندارد؛ بلکه نظامهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را که علت افزایش این مشکلات هستند، بررسی میکند. همانگونه که آلن (۱۹۵۱:۱۹) بیان داشت، بدون توجه به عوامل زیربنایی فقط با شرایط میجنگیم: پس معنای «مبارزه با شرایط» چیست؟ این بدان معناست که انسان مدام با نتیجهای مبارزه میکند که در تمام اوقات علت اصلی آن را در قلب خود پرورش میدهد و حفظ میکند.