
| فرمت محتوا | epub |
| حجم | 796.۵۸ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 140 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | فرشته میرزائی |
| ناشر | کتاب کوچه |
| زبان | فارسی |
| تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۳/۱۳ |
| قیمت ارزی | 5 دلار |
| قیمت چاپی | 58,000 تومان |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
ربط کتاب رو به ژانر ″جنایی و پلیسی″ نفهمیدم و بنظرم باید در دسته کتاب های ماورالطبیعه و اجنه قرار میگرفت. اسم کتاب از ″چیز های میبینم″ باید به ″چیزهایی حس میکنم″ تغیبر کنه؛ چون نگار فقط یا دستی لمس میکرد و یا صدایی میشنید.(اسم کتاب بیربط بود) طرف رفتار برخی از شخصیت ها در سول تاستان خیلی دچار تحول میشد، به اندازه ای که حتی به خصوصیات شخصیتی که نویسنده مشخص کرده بود، اصلا نمیخورد. برای مثال با میزان کمتر، یاشار که سعی در صمیمی شدن و نزدیک شدن را در پیش گرفت و ناگهان دیگخ خبری ازش نشد. فردی که خیلی کاراش با رفتارش یا عقایدی که از زبون نگار برای توصیفش گفته شد، رفته رفته (و اون آخرا به میزان خیلی زیادی) دچار دگرگونی شد؛ مثلا چرا محمد، مردی که خیلی دست و پاش رو موقع حضور نامحرم جمع میکنه، اینقدر خشکه که نامزدش نتونست تحمل کنه، باید تا این اندازه نکران و پیگیر یک زن تازه شوهر از دست داده بشه؟چرا وقتی میخواست بره سراغ نگار تا ببینه خونه آقاست یا نه، و یا وقتی که رفت از خونه آقا برض داره، وقتی میدونه حال نگار خوب نیست و ممکنه باز بیهوش بشه، چرا یک زن رو (مثلا مادر نگار یا اصلا مادر خودش) رو نبرد تا اگه اتفاقی افتاد به زن نامحرم دست نزنه (وقتی براش این نکات مهمه؟)؟؟ احساسات نگار اغراق آمیز گفته شد. اصلا معلوم نیست بعضی از اتفاقات برای چی بود. مثل فرو رفتن نگار در خاک قبر یاسر... اخرش رو عملا حس کردم داره جمع میکنه؛ حالا یا نویسنده دیگه ایده ای برای ادامه نداشت، یا بنظرش کتاب طولانی شده بود و یا از ادامه دادن داستان خسته شده بود.