این کتابیست که هرگز بنا نداشتم آن را بنویسم، و شما هم احتمالاً نمیخواستید آن را بخوانید. همهٔ ما از آسیبهایی دلآزار در رنج بودهایم؛ آسیبهایی که به اشکال مختلف پیش آمدهاند: ضایعهای عمیق، رابطهای ویرانشده، بیوفایی و خیانتی شخصی، سوءاستفادهٔ جسمی یا عاطفی، رؤیایی بربادرفته... بگذارید به همینها اکتفا کنم...
احساسِ آسیبدیدگی وضعیتِ نامناسبیست. غم و اندوه میتواند همراهِ ناخواستهٔ همهروزهای باشد که زندگیِ ما را ضایع کند. این احساس میتواند به افکار وسواسگونهای از تلخی و کینهجویی منجر شود. چیزی که خواهناخواه رفاه و سلامت جسمی و روحی ما را تهدید میکند و میتواند اینطور به نظر برسد که انگار همیشه ادامه دارد و هرگز هم پایان نخواهد یافت، و جایی هم برای خوشی و سعادت باقی نخواهد گذاشت.
بااینکه ممکن است احساس کنیم که هرگز نمیتوانیم مانع آثارِ آن آسیب و اندوه شویم، درعینحال این امکان وجود دارد که راهِ خود را برای رسیدن به خودِ واقعیِ خویش پیدا کنیم. این راه با گشودنِ قلبِ خود در برابرِ الطاف خداوند آغاز میشود و با کمک منابعِ شفابخش رشد میکند و تقویت میشود. راهی که نیاز به رفتاری آمیخته با گذشت و بخششِ روزانه دارد.
و در پایان، درمییابیم تسکین غم و اندوهِ ما نه از پنهان کردن یا ماندن در آن، بلکه در برانگیختنِ دوبارهٔ عشقِ ما به خدا میسر خواهد شد. گذشت و بخششِ خودِ ما و دیگران ـ و حتی کسانی که آسیب جدی به ما رساندهاند.
زمان، بهخودیخود، همه جراحتهای ما را بهبود نخواهد بخشید. اما ما با پشتکار و ایمان میتوانیم به همان جادهٔ سلامتی و سعادت برگردیم. و این کتاب چهبسا راهنمایی ارزنده و گرانبها باشد.