در زندگی روزمره کسی را عاقل میدانیم که در مورد مسائل عملی زندگی داوری درستی داشته باشد و بتواند شرایط را تجزیه و تحلیل کند و در کوتاهترین مدت سریعترین و عملیترین راهحل ممکن را بیابد. به همین سیاق، اصطلاح خردمند به کسی اطلاق میشود که از حزم و دوراندیشی برخوردار است، از علل و اصول نهایی اشیاء و پدیدهها عمیقاً آگاهی داشته باشد و بتواند با توجه به روند گذشته و شرایط موجود، آینده دور را پیشبینی کند. اغلب شنیدهایم درباره کسی گفتهاند «فلانی عاقل است میداند در زندگی چه بکند».
اندیشهورزان یونان باستان بر دو نوع خرد تأکید داشتند:
الف ـ خرد عملی یا دوراندیشی؛
ب ـ خرد فکری یا فلسفی.
آنان کسی را برخوردار از خرد عملی میدانستند که دربارهی اوضاع به درستی قضاوت میکرد و بهترین و کوتاهترین راه و وسیله را برای دستیابی به اهداف خود میجُست.
خرد عملی مقولهای است فرهنگی و طبقاتی، آنچه که از نظر یک دین سالار خردمندانه است ممکن است از دید یک انسان عرفی، کمال بیخردی جلوه کند. خرد عملی برده و بردهدار، ارباب و رعیت، کارگر و سرمایهدار ممکن است از بیخ و بن با هم اختلاف داشته باشد زیرا اهدافی که هرکدام از این طبقات و اقشار اجتماعی دنبال میکنند با هم متفاوت و اغلب متضاد هستند. البته ارسطو تأکید میکرد هدف نیز باید نیکو و از لحاظ اخلاقی توجیهپذیر باشد. به این ترتیب از دید این فیلسوف بزرگ دوران باستان خرد عملی با پارسایی گره خورده و در واقع خرد عبارت است از توانایی کاربرد بهترین وسایل برای حصول بهترین و والاترین هدفها. در این رابطه الکساندر پوپ در «مقاله درباره انسان» خاطرنشان ساخته است:
«چیست خردمند بودن؟
اینکه بدانی چه قدر اندک میتوانی بدانی
اینکه لغزش دیگری را ببینی
و احساس کنی که از آن خودت است».
یونانیان دوران باستان کسی را از نظر فلسفی خردورز میخواندند که ضمن مشاهده، تحقیق و کسب بدون وقفه علم و دانش به چنان بینش عمیقی دست یافته باشد که بتواند اصول حاکم بر اشیاء و پدیدهها و علل ظهور و سقوط آنها را درک کند. با این دید، خرد والاترین شکل معرفت (شناخت) محسوب میشد.