0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب الماسی از قلب آسمان به دل زمین نشر انتشارات نظری

کتاب الماسی از قلب آسمان به دل زمین نشر انتشارات نظری

کتاب متنی
فیدی‌پلاس
درباره الماسی از قلب آسمان به دل زمین
توصیف (خلاصه کتاب) در زمان قدیم پادشاهی بود که همسری به نام شیرین داشت. شیرین هر شب برای پادشاه قصه‌های تعریف میکرد. پادشاه از شنیدن قصه ها بسیار لذت میبرد. همیشه اصرار میکرد که شیرین قصه های بهتر و زیباتر و متنوع‌تری تعریف کند. شیرین سعی میکرد به خاطر پادشاه قصه را این طوری تعریف کند. در زمان قدیم دو برادر و یک خواهر با هم زندگی میکردند. روزی مادر آنها فوت کرد. دو برادر یک خواهر ثروت مادر را تقسیم کردند. بانو دختر کوچک خیاطی باز کرد و مشغول خیاطی شد. دو برادر به قصد تجارت راهی سفر شدند. یک سال گذشت بانو، خانم ثروتمندی شد. یک روز در فصل زمستان وقتی در خیاطی خودش نشسته بود ناگهان برادرهایش را با لباسهای کهنه و رنگ و رو پریده دید. آنها از سرما میلرزیدند و با آه و ناله راه میرفتند. بانو با مهربانی آنها را به خانه برد و مراقبت کرد. برادرهای بانو شهر به شهر سفر کرده بودند اما موقع برگشت راهزنها به آنها حمله کرده بودند و همه چیز آنها را دزدیدند و برده بودند برایشان چیزی باقی نمانده بود. بانو وقتی ماجرای برادرهایش را شنید به آنها دلداری داد و گفت ناراحت نباشید فکر میکنیم همین امروز میخواهیم ثروت مادرم را تقسیم کنیم. برادرها هر کدام به کمک بانو خیاطی باز کردند و مشغول کار شدند ولی آنها همیشه از سفرهایشان حرف میزدند. آنها از بانو میخواستند به همراه آنها به سفر برود. روزی بانو راضی شد و راهی سفر شد. دوبرادر و یک خواهر) بانو (شهرهای زیادی سفر کردند. بعد از مدتی تصمیم گرفتند تا به شهر خودشان برگردند. یک روز کشتی آنها در کنار ساحل لنگر انداخت تا مسافران کمی استراحت کنند و اب شیرین بردارند. بانو هم مشغول گشت و گذار بود. از سنگها بالا میرفت که ناگهان چشمش به یک غول بزرگ و مار بزرگ افتاد. مادر بزرگ و سیاه از دست غول فرار میکرد ولی غول خودش را به مار سیاه رساند و همین که میخواست او را بکشد مهر مار سیاه به دل بانو افتاد. بانو هم سنگی برداشت و بر سر غول کوبید و او را کشت و ناگهان مار سیاه به شکل پسری سیاه درآمد. و از بانو تشکر کرد و گفت من پسر شاه بزرگی هستم. تو به من خوبی کردی، من پاداش تو را میدهم و بعد به تپه اشاره کرد و ناگهان تپه از هم باز شد و پسر پادشاه به داخل تپه رفت. از غول هم مشتی خاکستر باقی ماند بانو برگشت سوار کشتی شد. درست کمی بعد کشتی دچار طوفان شد. برادرهایش به دریا افتادند ولی همان لحظه عقاب بزرگی از راه رسید و هر سه را بر پشت خود نشاند و به بالا برد. آنقدر ترسیده بودند که از حال رفتند. بانو و برادرهایش باور نمیکردند وقتی به هوش آمدند خودشان را در قصری بسیار بزرگ و یخی و زیبایی دیدند. ناگهان بانو چشمش به پسر پادشاه بزرگ افتاد که فهمید او آنها را نجات داده است. بعد از مدتی که ملکه مادر پسر پادشاه بزرگ بود، به دیدن بانو آمد به خاطر نجات دادن پسرش از او تشکر کرد. او دستور داد به بانو و برادرهایش لباس، غذا، پول وسایل زیادی بدهند و به سرزمین خودشان که شهر پریان بود برگردند. دو برادر و یک خواهر با ثروت زیادی که از شهر پادشاه بزرگ آورده بودند به خوبی و خوشی زندگی کردند.چون قصه به این جا رسید، شیرین قصه گو لب از داستان فرو بست و خوابید. شیرین با صدای گنجشکها از خواب بیدار شد و توی اتاق را نگاه کرد و دید پادشاه رفته است. شیرین خبری از پادشاه نداشت. وزیر آمد و به شیرین گفت خود پادشاه برای نبرد به میدان رفته است. شیرین رفت به فرزندانش سر زد به فکر این بود که امشب ادامه داستان را چطوری تعریف کند که پادشاه خوابش ببردو خبر رسید که پادشاه زخمی شده است و در جنگ پیروز شده است. شیرین با گریه پیش پادشاه رفت تا به او سر بزند. وقتی که شب شد پادشاه حالش بد بود، پادشاه به شیرین گفت چرا برای من قصه نمیگی؟ شیرین گفت باید زخمهایت خوب شود تا من به تو قصه بگویم. پادشاه خیلی التماس کرد شیرین راضی شد و شروع ادامهی داستان پسر و دختر شاه پریان را به پادشاه تعریف کن.کمال که همان پسر که به شکلها رو عقاب در آمد بود بانو و برادرانش را به شهشون برگرداند. آنها به خیاطی بازگشتند و خیاط کردن را ادامه دادند. سالها گذشت و دو برادر بانو که اسمشان ارش و عرشیا بود ازدواج کردند ولی بانو ازدواج نکرد و به کار خیاطی ادامه داد. آرش و عرشیا به بانو سر میزدند آرش و عرشیا یک سوال از بانو پرسیدند گفتند چرا تو ازدواج نمیکنی؟ اون کسی دوست دارم پیدا نکردند. بانو تصمیم گرفت خودش تنها با کشتی به سفر برود تا مهره را به کمال برگرداند. سوار کشتی شد و با بردارهایش خداحافظی کند. -بخشی از کتاب-

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
375.۱۴ کیلوبایت
تعداد صفحات
62 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۲:۰۴:۰۰
نویسنده آیلین مکاری یامچی
ناشرانتشارات نظری
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۲/۰۱/۱۶
قیمت ارزی
3 دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۳۷۵.۱۴ کیلوبایت
۶۲ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
منتظر امتیاز
10,500
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
الماسی از قلب آسمان به دل زمین
آیلین مکاری یامچی
انتشارات نظری
منتظر امتیاز
10,500
تومان