و دوباره عشق را زمزمه کن روایت دختری است به نام نغمه که دختریست تنها با هزاران غم در دل که عاشقانه همسرش را دوست دارد ولی بدترین زخم و ضربه را از همان می خورد همه ابراز می کنند که نغمه نور چشم است اما در پی خطای همسرش تنها برادر شوهرش ثابت قدم پای او ماند در طول مسیر با اشخاص حقیقی زیادی آشنا می شود که مهمترین آنها طلا بانو است که روایات جذاب و خواندنی و آموزنده ای برای همه مخصوصا نغمه دارد و تلاش می کند تجربیاتش را در اختیار نغمه قرار دهد بلکه به یاری اش رسند از طرفی باردار می شود و به قدری حاملگی تلخی را می گذراند که دل آسمان برایش می گرید مابین تمام کش مکش های نغمه برادر شوهرش بیمار می شود و او در آن بین در می یابد که چه تلخ در چشم پدر و مادر خویش تنها است و بی رحمانه همسر نغمه سوگولی خانواده است و برادرش به چشم نمی آید با وجود این که سخت معقول تر و دوست داشتنی تر از برادرش است و عشقی مرموز در دل دارد که به خاطر حیا رو نمی کند ولی نغمه طوری بی غل و غش به او می رسد و پس از هزار و یک ماجرا در طول مسیر و بیماری سخت او باید دید چه بر سر آنها خواهد آمد که البته باید گفت این ماجرا سر دراز دارد....