0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  قلب من نشر انتشارات نظری

کتاب قلب من نشر انتشارات نظری

کتاب متنی
درباره قلب من
دو ماه قبل - گلی آروم برو. - دارم آروم میرم. - آها از کی تا حالا ۲۰۰ تا آرومه؟ مواظب باش، گلی؟ نه... «آرش» من آرش رستگار ۲۱ ساله جزء خانوادة ۳ نفره تک‌فرزند هستم. یک سالی میشه که وارد دانشگاه شدم که همون جا با دختری به نام گلی ملکی آشنا شدم حدوداً می‎تونم بگم تمام خانوادم و خانواد‎ش می‎دونن. اون روز با هم قرار گذاشتیم فردا به یه مهمونی خیلی باحال بریم. من یه ماشین پژوی سفید دارم و حسابم با خانوادم جداست. آرش- گلی بپر بالا. گلی- سلام! چقدر زود اومدی؟ خوبی؟ - مرسی گفتم زودتر بریم. - باش حالا کجا هست که داریم می‎‌ریم؟ - یه جای خوب که کلی حال کنیم. اونم سری به منظور تأیید تکون داد و منم هر چه سریع‎تر به سمت کافه رفتیم. - خب داریم می‎رسیم. اینجاست. - اینجاست؟ - آره بیا خوشت می‎آید. - باشه. اول در زدیم بعد در باز شد سریع بچه‎ها ریختن جلو و همه با هم خوندن: - تولدت مبارک، تولدت مبارک گلی هم کلی خندید و روبه من گفت: عشقم دستت درد نکنه، چرا زحمت کشیدی؟ راستی تو، تولد منو از کجا می‎دونستی ها؟ - بیا می‎گم، بعدم وظیفمه. رفتیم تو و تا حدود ساعت ۱۱ بزن و برقص داشتیم. «گلی» خب نوبت منه. من گلی ملکی، ۲۱ ساله، تک فرزند، خانوادة ۳ نفره و یک ساله تو دانشگاه با آرش آشنا شدم. خیلی سوپرایز شدم از اینکه اون تولد منو از کجا می‎دونست. خیلی خوش گذشت همه داشتیم کیک می‎خوردیم که آرش بلند شد و اومد سمت من. - خب خانم‎ها آقایون نوبتی‎ام باشه نوبت کادوهاست. بعد همه دست زدن اول آرش اومد جلو: - ببخشید نتونستم بهتر تهیه کنم. یه دستگل خریده بود. یکدفعه فقط چشمم به یه چیز وسط گل جذب شد، انگشتر بود. گلی- واااای آرش این چی انگشتره دستت درد نکنه. آرش- اِ این از کجا اومد. بعد زدیم زیر خنده هر کی یه چیزی آورد تا اینکه دوباره آرش اومد: - اینم هست امیدوارم خوشت بیاد. سریع باز کردم و هیچ حرفی نزدم. - آرش این برای منه؟ وای دستت درد نکنه. این کادوش یه ماشین بود. ۲۰۶ آلبالویی. یه عکس از ماشین چاپ کرده بود گذاشته بود زیر سوئیچ. آرش- باید شب منو با اون ببری خونه‎ها. همه از تعجب شاخ در آورده بودند. منم یه تشکر کردم و دوباره کلی خندیدیم. بعد با بچه‎ها خداحافظی کردیم و به سمت پارکینک کافه که برای دوست آرش بود، حرکت کردیم. تا ماشین رو دیدم سریع رفتم سمتش توش پر گل‎های رز، قرمز و سفید و صورتی بود. سریع سوارش شدم. «آرش» گلی- آرش دستت درد نکنه. خیلی دوست دارم. و بعد وقتی حرکت کردیم اون نمی‌دونم سرعت گرفت و به بهشت رفت. من احمقم زنده موندم. البته دو ماه تو کُما بودم. مریم- مامان جان آرش حالت خوبه؟ آرش- مامان گلی؟ مریم- گلی متأسفانه...
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
516.۲۳ کیلوبایت
تعداد صفحات
144 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۴:۴۸:۰۰
نویسنده زینب امیری طائمه
ناشرانتشارات نظری
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۲/۰۱/۱۵
قیمت ارزی
4 دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۵۱۶.۲۳ کیلوبایت
۱۴۴ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
منتظر امتیاز
24,500
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
قلب من
زینب امیری طائمه
انتشارات نظری
منتظر امتیاز
24,500
تومان

از همین نویسنده مطالعه کنید

همه