نقد و بررسی کتاب کسی مثل کسی نیست
کتاب کسی مثل کسی نیست اثر فاطمه مرادی، داستان زندگی سعید، مرد جوانی را روایت میکند که با چالشهای عمیقی در هویت و روابط خود دست و پنجه نرم میکند. رمان با زبانی گیرا و لحنی شاعرانه، خواننده را به سفری در اعماق ذهن و روح سعید میبرد و لایههای پیچیده شخصیت او را به تصویر میکشد. سعید در ابتدای داستان، با فقدانی بزرگ روبرو شده است. او زنی که عاشقانه دوستش میداشت را از دست داده و این غم، سایهای سنگین بر زندگی او انداخته است. در کنار این فقدان، سعید با بحران هویت نیز دست به گریبان است. او از گذشته خود و مسیری که در زندگیاش طی کرده راضی نیست و به دنبال یافتن معنای جدیدی برای زندگی خود است. در طول داستان، شاهد تلاشهای سعید برای رهایی از غم و یاس و یافتن هویت جدیدی برای خود هستیم. رمان کسی مثل کسی نیست به دلیل پرداختن به موضوعات عمیق و انسانی، مورد توجه بسیاری از خوانندگان قرار گرفته است. اگر شما هم به خواندن داستان و رمان فارسی علاقه دارید حتما به دستهبندی داستان و رمان فارسی فیدیبو سر بزنید.
فاطمه مرادی متولد سال 1372 نویسندهای ایرانی که در زمینه طنز و رمان فعالیت دارد. او تاکنون رمانها و داستانهای کوتاه متعددی منتشر کرده است. فاطمه مرادی در داستانهای خود به موضوعات مختلفی مانند مسائل اجتماعی، روابط انسانی، عشق، فقدان و معنای زندگی میپردازد. او با دغدغهای انسانی، به مسائلی میپردازد که بسیاری از خوانندگان با آنها همذاتپنداری میکنند.
جهت مشاهده سایر آثار فاطمه مرادی کلیک کنید.
شخصیتهای رمان کسی مثل کسی نیست به خوبی پرداخت شدهاند و خواننده به راحتی میتواند با آنها همذاتپنداری کند. نویسنده در نگارش این رمان از زبانی ساده و روان استفاده کرده است. این موضوع باعث میشود که خواننده به راحتی با داستان ارتباط برقرار کند و از خواندن آن لذت ببرد. این رمان دیدگاه جدیدی در زندگی به خواننده ارائه میدهد. خواننده با مطالعه این رمان، به ارزش زندگی و اهمیت یافتن هویت خود پی میبرد و با مطالعه این رمان، به چالش کشیده میشود. این رمان علاوه بر اینکه عمیق و تاملبرانگیز است، سرگرمکننده نیز هست. خواننده با مطالعه این رمان، علاوه بر اینکه به تفکر در مورد زندگی خود میپردازد، از خواندن آن نیز لذت میبرد. این رمان برای تمام سلیقهها مناسب است. چه به دنبال رمانی عمیق و تاملبرانگیز باشید و چه به دنبال رمانی سرگرمکننده، کسی مثل کسی نیست میتواند انتخاب مناسبی برای شما باشد.
احساس گرمای فراوان داشت خفهام میکرد. نفس کشیدن برایم سخت شده بود. تمام خانه را برای پیدا کردن لیوانی آب گشتم از این سو به آن سو سرگردان... نبود! نور زیادی از انتهاییترین اتاق خانه خارج میشد. بهسمت اتاق رفتم. در اتاق را باز کردم. تنها چیزی که دیده میشد آتش بود. آتش از در و دیوار اتاق شعله میکشید. تخت دو نفره هم وسط اتاق در آتش میسوخت. ترس تمام وجودم را گرفته بود. ناگهان صدایش در ذهنم طنین انداخت. یاد او افتادم. خواستم به سمت تخت بروم و او را نجات بدهم. صدای خندههایش بلند شد. دود غلیظی تمام فضای اتاق را پر کرده بود و دیدم را تار میکرد. کمی جلوتر رفتم صدای قهقههی خندیدنش در کل اتاق پیچیده بود. در میان آن موج گرم احساس سرما میکردم. صدای خندههای او بود که سرمایی بر پیکرم میانداخت.
عریان دیدمش. مرا نگاه میکرد و همچنان بلندبلند میخندید. یخ بستم. عقبعقب راه میرفتم. با تنی عریان داشت به سمتم میآمد. داد میزدم جلو نیا...! انگار نه انگار که این شخص روبهرویم از کسان نزدیکم است. انگار برایم تبدیل به غریبهای شده بود که نمیشناختمش. ترسیده بودم.
پشتم به دیواری برخورد کرد. صدایم بلند شد:
- سمت من نیا.
چشمانم را بستم که نگاهم به او نیفتد. یک نفر داشت تکانم میداد. صدایش از دور میآمد.
- سعید! مامان پاشو دردت بهجونم. سعید مامان...
انگار روح تازهای در من دمیده بود. چشم باز کردم. بلند شدم و نشستم. نفسنفس میزدم. دستی به صورتم کشیدم، خیسِ عرق بود. لیوان آبی جلوی صورتم قرارگرفت. بیمعطلی گرفتم و یکنفس سرکشیدم. دستی پشتم قرارداشت و سعی میکرد که آرامم کند. هنوز خوب متوجه محیط اطرافم نبودم. هنوز گرمای آتش را حس میکردم. صدای بغضآلودش باعث شد نگاهش کنم.
اگر شما هم به خواندن داستان و رمان فارسی علاقه دارید پیشنهاد میکنیم حتما کتابهای زیر را که در فیدیبو در دسترس هستند، مطالعه کنید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۹۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 420 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۴:۰۰:۰۰ |
نویسنده | فاطمه مرادی |
ناشر |