*من یه قاتلم، یه قاتل سفارشی!
این شغل منه؛
برای من هدف تعیین میشه؛ اما این منم که تعیین میکنم، هدف تا کی باید نفس بکشه!
این منم که برای زندگی هدفم، تصمیم میگیرم!
این منم که زمان رو به بازی میگیرم!
*من یه قاتلم، یه سنگدل!
برای من احساس و ادراک معنا نداره!
التماس و زاریِ هدفم، دلم رو به درد نمیاره!
برای من تنها معنای زندگی، گرفتن جون آدماست!
*آدم! هه...!
کسایی که من میکشم، آدم نیستن؛ اونا خودِ حیوونن!
یه مشت کفتار خونخوار که با گرفتن جون و مال و زندگی بقیهی آدما، به اوج میرسن! اونا یه مشت خونآشامن که با مکیدن خون و جون آدما، تغذیه میشن!
*من یه قاتلم؛
رحم ندارم... احساس ندارم... دل ندارم...
حتی دیگه چیزی برای از دست دادن هم ندارم.
من این نبودم!
اونا منو به سنگ تبدیل کردن.