0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود

معرفی، خرید و دانلود کتاب هفت داستان لطیف عاشقانه

کتاب متنی
نویسنده:
درباره هفت داستان لطیف عاشقانه

اطاقش بیرون آمد تا دوری در راهروی شرکت بزند این عادت همیشگی او بود وقتی کار خسته‌اش می‌کرد از پشت میزش بلند می‌شد، چرخی در راهرو می‌زد، با هرکسی که در راهرو، آبدارخانه و گاهی اطاقهای مجاور بود گپی می‌زد با این کار هم خستگی به در می‌کرد و هم سری به دوستان و همکاران اطاق‌های مجاور می‌زد، با روحیه شادی که داشت مورد علاقه همه بود و تقریباً همه از هم صحبتی با او لذت می‌بردند. ده سال بود که در آن شرکت‌ کار می‌کرد و برای خود به عنوان یک کارشناس موقعیت خوبی داشت، چهار شانه و بلند قد، با ریش کوتاهی که همیشه بر صورت گِردش بود به او وجهه خاصی می‌داد، با همه حرف می‌زد و شوخی می‌کرد برایش خانم و آقا فرقی نمی‌کرد. اما همیشه حد و حدودش را رعایت می‌کرد، به خاطر همین مورد اعتماد همه بود، به آبدارخانه رفت، برای خود چای ریخت در حال خارج شدن از آنجا بود که رو در روی خود آقا رضا آبدارچی شرکت را دید رضا بدون معطلی رو به او کرد. - شما چرا زحمت کشیدین، آقای کاشفی؟ - چه کنیم دیگه کسی که ما رو تحویل نمی‌گیره باید خودمون خودمون رو تحویل بگیریم بعد از گفتن این حرف به اطاقش رفت پشت میزش نشست و با آرامش روی صندلی‌اش لم داد، دستش را زیر چانه‌اش گذاشت و به فکر فرو رفت، چیزهای زیادی داشت که در مورد آن فکر کند، سی سال از عمرش می‌گذشت و این سی سال پُر بود از تلاش و تحرک، تقریباً هر کاری کرده بود، در زمینه‌های مختلف تجربه‌های زیادی داشت همچنین دوستان زیادی هم دورش را گرفته بودند و همه این‌ها برای دل‌مشغولی‌هایی بودند که حداقل به مشکلش فکر نکند، مشکلی که در دلش پنهان بود و فقط خودش از آن خبر داشت، با صدای ضربه‌ای که به در خورد رشته افکارش از هم گسست، چشمانش را کاملاً باز کرد، خودش را روی صندلی مرتب نمود، ماشین‌نویس شرکت در حالی که نامه‌ای در دستش بود وارد اطاق شد. - ببخشید آقای کاشفی نامتون حاضره - خیلی ممنون خانم زحمت کشیدین در حالی که نامه را روی میز آقای کاشفی می‌گذاشت ادامه داد - مثل اینکه بد موقع مزاحم شدم خیلی تو فکر بودین - مهم نیست خانوم، به بدهکاری‌هایم فکر می‌کردم، آدم‌های بیچاره‌ای مثل ما همه فکر و ذکرشون قسط و بدهی و وام و این جور چیزهاست دیگه. - شما همیشه شکسته نفسی می‌کنین - نه خانوم این یه واقعیته، واقعیتی که دامن همه‌مون رو گرفته به هر حال انشاء‌ا... درست می‌شه. - انشاء ا.. این را گفت و از اطاق خارج شد. دوباره در خودش فرو رفت ناگهان مثل اینکه چیزی به خاطرش رسیده باشد از جایش بلند شد نامه‌ای را که روی میزش بود برداشت و به اطاق رئیس رفت. مسئول دفتر پشت میزش نشسته بود و تلفن‌های رئیس را به اطاقش وصل می‌کرد - خانم مصلحی می‌تونم برم اطاق رئیس؟ - نه - چرا؟ حتماً داره بازم با تلفن صحبت می‌کنه ما تا کی باید بنشینیم که تلفن آقا تموم بشه؟ - تا وقت گُل نی - خوب پس این نامه رو بدین تا ماشین کنند بعد هم هر وقت تلفن آقا تموم شد منو خبر کنید که کار واجبی دارم. - نامه‌ات رو خودت ببر پیش خانم سهیلی و پیشش هم بنشین براش بخون، این بیچاره گناه نکرده که خط تو رو بخونه. - خوب بابا الان بدهکار هم می‌شیم. نامه را از روی میز مصلحی برداشت و به اطاق بغل که ماشین‌نویسی و دبیرخانه بود رفت با همان لبخندی که همیشه بر لب داشت گفت: - خانم سهیلی شنیدم که خط من شما رو خیلی اذیت می‌کنه. - اذیت که نه ولی به کم خوندنش سخته. - خیلی خوب این دفعه رو می‌خونم و از دفعه دیگه سعی می‌کنم خوش خط بنویسم که زیاد اذیت نشید. - آقای کاشفی یه وقت سوءتفاهم پیش نیاد خط شما خوبه ولی خوب حتماً تند و با عجله که می‌نویسید این شکلی می‌شه - البته خانم، وقتی که آرامش داشته باشم بد نمی‌نویسم، - همینطوره منم سختیهای زیادی کشیدم، روزهای بدی رو گذروندم.

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
2.۲۷ مگابایت
تعداد صفحات
501 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۱۶:۴۲:۰۰
نویسندهمحمود غلامی
ناشرانتشارات نظری
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۲/۰۱/۰۶
قیمت ارزی
5.۵ دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۲.۲۷ مگابایت
۵۰۱ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
5
از 5
براساس رأی 1 مخاطب
5
100 ٪
4
0 ٪
3
0 ٪
2
0 ٪
1
0 ٪
5
(1)
40,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
هفت داستان لطیف عاشقانه
محمود غلامی
انتشارات نظری
5
(1)
40,000
تومان

از همین نویسنده مطالعه کنید

همه