همه به دنبال سیروس راه میرفتن و از راه روها میگذشتند تا اینکه سیروس پشت دری ایستاد و ارام ۳ بار به در با انگشتر دستش ضربه زد، ناگهان در در یک لحظه عوض شد ولی اینقدر سریع این کار شد که بجز کاهن کسی متوجه نشد.
البته ظاهر در خیلی با قبلی فرق زیادی نداشت جزئیات اشکال روی در کمی فرق داشت به همین خاطر بقیه متوجه نشدند.
صدایی از پشت در اومد و گفت داخل شوید همگی داخل شدند اتاقی بسیار بزرگ بود
یک نفر در انتهای اتاق روی مبلی بزرگ با تزئینات بسیار قشنگ اطرافش نشسته بود.
از روی مبل بلند شد لباسهایی که تنش بود مشابه هیچ کدوم از افرادی که داخل قصر دیده بودند نبود.
-قسمتی از متن کتاب-