کودکوارگی ادبیات پاسخی انتقادی به نحوه زندگی انسان معاصر و الگوهای طبقاتی و تبعیضآمیز است. کودکان در مقام شهروندان واقعی جهان رویاها و شگفتیهای فراموششده انسانی قادرند، به خاطر آزادی از هر گونه اقتدار ذهنی، کل باورهای بیشائبه به جهان، آدمها و چیزها را با تمامی موقعیتهای هستیشناسانه آن به فتح خویش درآورند. به همین خاطر است که این جهان را در ادبیات به نام آنها میخوانیم، چرا که همچون کودکان، رفتارش سرراست، بدون شائبه و آزاد و رها از هرگونه مصلحتاندیشی است. در ادبیات کودکواره با فضای ساختارشکنانهای مواجهیم که میتواند بیذرهای تردید نسبت به موجودیت شفاف خیالبافیها، مرز واقعیت و غیرواقعیت جهان مصلحتاندیشی بزرگترها را پشت سر گذارد و عقلانیت دائم در تردیدشان را با حسرت و غبطه مواجه سازد.