تامیلا، دختری زخمخورده از آداب و رسوم کهنهی طایفهای از خانه میگریزد و به غربت تهران پناه میآورد. غربتی که تنها آشنایش پریسا دوست دوران دانشگاه اوست. پریسا و خانوادهاش چتر حمایتشان را بر سر تامیلا میگیرند و او در دفتر بیمهی رامتین شکوهی، عموی پریسا مشغول به کار میشود و این آغاز تغییر مسیر زندگی تامیلاست؛ تغییری که در مواجهه با ریحان، دختر رامتین رقم میخورد که مبتلا به اختلال اُتیسم کودکان است