با توجه به افقهای جدید،کشورها به ترکیب متناسبی از عوامل اقتصادی، انرژی، محیط زیست و سرمایههای انسانی برای دستیابی به توسعه پایدار میپردازند، اما راهحل بهصورت ذاتی در خلق و انتشار دانش و نوآوری نهفته است. نیاز برای نوآوری، دولتها، بنگاهها و شهروندان را ترغیب میکند که هزینههای جدید در این خصوص را در بودجه خود قرار دهند و از این طریق فرصتهای نو برای کارآفرینی گشوده میشود.
برای اقتصاد ایران، نیاز به ارتقای همکاری میان صنعت و دانشگاه، زیر چتر دولت سیاستگذار، تنظیمگر و تخصیصگر، راهی پر رفت و برگشت و دارای دورههای متعددی از کامیابی و شکست بوده است، ولی در هر صورت راه توسعه پایدار تنها از دانشگاه و اقتصاد دانش و نوآوری میگذرد.
وجه تطبیقی این کتاب، در مقایسه میان کشور ما و اقتصادهای مبتنی بر منابع فسیلی، اقتصادهای فراصنعتی و اقتصادهای نوظهور در شرق آسیا، نشان میدهد که چگونه وجود و خلاء نهادهای مناسب میتواند به عواملی برای توسعه و یا توسعهنیافتگی اقتصاد دانش پایۀ کشورها تبدیل شود.
در این اثر، فهرستی از سیاستها و سازمانها آمده است که میتواند مورد توجه تصمیمگیران در خصوص همکاری دولت، دانشگاه و صنعت در نظام سیاستگذاری کشور باشد و همچنین توصیههایی برای پژوهشگران، سیاستگذاران و دانشجویان تحصیلات تکمیلی در خصوص راهبُردهای مبتنی بر شواهد خواهد داشت که در خصوص تبدیل سرمایه طبیعی به سرمایه انسانی قابلتوجه است.