آرام سلام. من آرام محمدی، فوقلیسانس پزشکی دارم. ۲۲ سالم و بیشتر درسم رو جهشی خوندم. من دختر یک خانوادة چهارنفری هستم که اسم پدر و مادرم احمد و آرزو هست و یک خواهر از خودم کوچکتر دارم که اسم اون آمنه هست. دانشآموز و ۱۰ سالش هست. امروز قرار بود با دو تا از دوستانم بریم بیرون دنبال کار تو جایی بگردیم بااینکه بابام دکتر هست ولی دوست ندارم پیش بابام بقیة ادامه تحصیلم رو بدم اسم دوستانم تینا و مبینا هست اونا هم مثل من ۲۱ و ۲۲ سالشونه و دارن دکترا میخونن. یه لباس مشکی، شلوار مشکی، شال مشکی، کفش و کیف مشکی، پوشیدم و از خونه زدم بیرون، چه تیپی زدم. با ماشین بابام به راه افتادم. تا تینا رو دیدم، وایسادم و سوار ماشین شد ولی قرار بود، مبینا یک ساعت بعد از ما بیاد. تینا من تینا قبادی ۲۱ سالمه و تکفرزندم و اسم پدر و مادرم هم علی و هما هست. من یه تیپ آبی زده بودم.