0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  زنبور گاوی نشر آرادمان

کتاب زنبور گاوی نشر آرادمان

مجموعه داستان

کتاب متنی
نویسنده:
درباره زنبور گاوی
آقاجان می‌گفت هیچ‌وقت نزدیک کپه کاه‌گلی نشویم. می‌گفت آنجا لانه زنبوران قرمز گاوی بوده که روزگاری آتش به جان خانه و اهل آن زده بودند. هر وقت بچه‌ها را می‌دید که نزدیک کاه‌گل دیوار پشت حیاط شده‌اند، هوار می‌کشید و فحش خواهر و مادری هم می‌داد. فرق هم نمی‌کرد که هریک از ما بچه‌ها، نوه‌های پسری یا دختری‌اش باشیم، یا فامیلش. بزرگ‌تر که شدم، دیدم همه کارهای خانه روی دوش ننه‌زینت است. آقاجان صبح‌ها با خرِ خاکستری‌اش از خانه بیرون می‌زد و غروب برمی‌گشت. به باغ‌های انگور چشمه سرخ و محمودآباد می‌رفت. ناهار و بساط منقل و کتری و قوری و چای خشک را پَر خورجین الاغش می‌گذاشت و راهی می‌شد. می‌گفتند چشمه سرخ جن دارد و داستان‌هایی از این دست که دیده‌اند دور چشمه آب جمع شده‌اند و بزن و برقص می‌کنند و عروسی‌شان است. زنبور گاوی قرمز هیچ‌وقت ندیده بودم. فکر می‌کردم حتماً مال شهر جن‌هاست. این بود که همیشه از رفتن به چشمه سرخ بیم داشتم. آقاجان گاهی هم سر زمین‌های گندم می‌رفت. از بس شلوغ می‌کردم، مرا با خودش نمی‌برد. دائم باید حواسش به من می‌بود. یک‌بار که حوصله‌ام خیلی سررفته بود، با گریه و زاری و اصرار ننه‌زینت مرا همراه خودش به باغ چشمه سرخ برد. همه حواسم به درخت بزرگ توت کنار چشمه بود که احتمالاً جن‌ها بساطشان را دور آن پهن می‌کردند. آن‌روز آقاجان مشغول کشیدن بود و حسابی کیفور بود و سر طاسش را می‌خاراند. این کار همیشگی‌اش بود. وسط کشیدن شروع به خاریدن سرش می‌کرد. نمی‌دانم چه شد که استکان چای را ندیدم. خیز برداشته بودم تکه چوبی بردارم که پایم به آن خورد و منقلش خیس شد. زغال‌های سرخ خاموش شدند. از جا پرید و فحشی نثار من و ننه‌زینت کرد. با چوب به دنبالم افتاد. آن‌قدر در دویدن عجله داشتم که نفهمیدم چطور از کنار درخت جن‌ها گذشتم. همان‌طور دوان‌دوان از کنار مرغ‌داری گوشتی گذشتم؛ همان‌جا که سال‌ها بعد، جنازه زن جوانی را در چاه آن پیدا کردند. شوهرش که صاحب مرغ‌داری بود، به قتل متهم شد. یکی دو سال در زندان ماند ولی دلیلی علیه‌اش پیدا نکردند و از زندان خلاص شد. می‌دانستم آقاجان نفس دویدن زیاد را ندارد اما این‌بار دیگر از جن‌ها می‌ترسیدم. بوی عجیبی در فضا پیچیده بود. فکر می‌کردم از آنهاست. یک کلّه تا آبادی دویدم. - از متن کتاب -
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
904.۱۳ کیلوبایت
تعداد صفحات
82 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۲:۴۴:۰۰
نویسندهحسن حسنی
ناشرآرادمان
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۱/۱۱/۱۰
قیمت ارزی
5 دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۹۰۴.۱۳ کیلوبایت
۸۲ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
منتظر امتیاز
30,000
تومان

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
زنبور گاوی
مجموعه داستان
آرادمان
منتظر امتیاز
30,000
تومان