کتاب پیش رو داستانی سرشار از عشق و دلدادگی را روایت می کند. شخصیت اصلی داستان دختری معمولی به نام «بسمه» است که در یک روستای دورافتاده زندگی می کند.
بسمه در دام عشق گرفتار شده بود، طوری که عشق مسیر زندگی اش را به طور کلی تغییر داد. پسرخاله ی او «بشار» از میان همه ی زیبارویان چشمش بسمه را گرفته بود. پیام های شیرین و دلبرانه اش به شدت بسمه را شیفته خود کرده بود. از نظر بشار، بسمه یک دختر زیبا، نجیب و دلربا بود که اصلا طاقت دوری اش را نداشت. دختری که توانسته بود چراغ قلب او را روشن کند. اما بسمه یک دختر روستازاده بود که هیچ وقت نمی توانست خودش را از آداب و رسوم غلط نجات بدهد و بی پرده به پسرخاله اش ابراز علاقه کند. دختر کم کم متوجه می شود که تمام عاشقانه های بشار دروغ بوده و…