داستان «در اسارت زمان» از این قرار است که «هیو استانتن»، نظامی کهنهکار و ماجراجو، که تنهاترین مرد روی زمین هم هست، در روز اول ژوئن سال ۱۹۱۴ درگیر این باور میشود که هیچکدام از کسانی را که زمانی میشناخته یا دوست داشته، هنوز به دنیا نیامده یا شاید هرگز به دنیا نیایند. در ادامه داستان، استانتن که میداند یک جنگ بزرگ و هولناک در پیش است، متوجه واقعیاتی میشود که مربوط به قرن بیستم هستند اما برای او به صفحات تاریخ پیوستهاند؛ مانند اینکه یک جنون جمعی بناست تمدن اروپا را نابود کند و میلیونها نفر انسان بدبخت شوند. بنابراین او باید از بروز جن گ جلوگیری و تاریخ را نجات دهد.