در زنان کوچک داستان چهار خواهر را میخوانیم که نویسنده آن را با الهام از خانوادهی خود نوشته است. مگی، جو، بتی و ایمی خواهران خانوادهی مارچ هستند که با مادر و مستخدم سیاهپوستشان در یک خانهی قدیمی زندگی میکنند. پدر آنها به دور از خانواده و در جنگ است و آنها مجبور میشوند که بدون پدر خانه را ترک کنند. هر کدام از این دختران برای غلبه بر مشکلاتشان تلاش میکنند و در روزهای سخت، زندگی پر از عشق، امید، همبستگی و ایثار را تجربه میکنند؛ تجربهای که باعث میشود خیلی زودتر بزرگ شوند و شبیه به زنان به بلوغ فکری برسند.
جو شخصیت اصلی داستان است که نمیخواهد به خاطر جنسیتش از انجام کاری منع شود و خود را به شکل پسر در میآورد. مگ، خواهر بزرگ جو است که به بچههای دیگر درس میدهد. او علاقه به زندگی تجملاتی دارد زیرا نسبت به خواهرانش تجربهی بیشتری از زندگی در این شرایط دارد. بت خواهر دیگر آنهاست که علاقهمند به پیانو است و جو را از بقیه خواهرهایش بیشتر دوست دارد. ایمی که کوچکترین خواهر است سعی میکند خود را همسن بقیهی خواهرها نشان دهد. دراین داستان شخصیت جو برگرفته از شخصیت آلکوت است ولی برخلاف زندگی واقعی لوییزا، جو در داستان ازدواج میکند.
لوییزا می آلکوت در داستان زنان کوچک بازتابی از مشکلات زنان در زمان جنگ داخلی آمریکا را روایت کرده است و حق انتخاب زنان را به تصویر میکشد.