
| فرمت محتوا | epub |
| حجم | 896.۴۶ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 134 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | ساناز اسدی |
| ناشر | نشر چشمه |
| زبان | فارسی |
| تاریخ انتشار | ۱۴۰۱/۱۰/۱۸ |
| قیمت ارزی | 3 دلار |
| قیمت چاپی | 150,000 تومان |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کتاب عجیبی بود، سخت خوان نبود اما درک کتاب برای من کمی سخت بود. در ابتدا با توجه به نویسنده و لحن کتاب برای من راوی دختر بود تا جایی که اسم سینا مطرح شد(جالب بود که در نظرات هم این نظر رو دیدم) در انتها به نظرم یک خشم عظیم انباشته شده آزاد شد چیزی مثل پایان کتاب مغازه خودکشی به نظرم این کتاب نشانه کمبودها و نرسیدن های نسل گذشته و تحمیل به نسل بعدی که سبب عقده و گره های کودکی میشه بود. پدری که مدام بین رفتن و موندن بود، نه توان موندن داشت(شاید نارضایتی از وضع حاضر و شاید هم تنوع طلبی بالا) و نه توان رفتن (شاید وابستگی و دلبستگی به شرایط حاضر شاید هم ترس از دگرگونی) مادری که تمام حیاتش، تمام فکرش و تمام جامعش خانواده چهارنفرش بود و مدام در پی ثابت نگه داشتن این کوچکترین واحد جامعه. پسر بزرگی که عصیانگر بود، اراده کافی برای تغییر نداشت و با بالا رفتن سن بیشتر و بیشتر شبیه پدر میشد، پدری که از این ور بوم افتاده بود و پسری که از اون ور بوم داشت می افتاد و سینا… سینایی که میون این همه ولبشو به دنبال یک تکیه گاه برای خودش می گشت، به دنبال یک الگو که پدر باشه یا برادر، و چه عصیانی بالاتر از سینا فروخورده و دم نزده در نهایت به نظر من کتابی بود که ارزش یک بار خوندن رو داشت، با آرزوی موفقیت برای نویسنده
۱. اگر اسم سینا مطرح نمیشد، از لحن و حالت راوی احساس میکردم که راوی ماجرا زن باشد. ۲. پایان داستان برایم قابل هضم نبود؛ در تمام طول داستان، چه بخش گذشته چه بخش مربوط به حال، سینا کار عجیب و غیرمنتظرهای نکرده بود. اما از حالت روایتش هم هیچوقت این احساس به من دست نداد که کوهی از خشم در او انباشته شده و ممکن است به این شکل تخلیه شود. ۳. قلم نویسنده رو دوست داشتم. شکل روایت هم اونقدری کشش داشت که مثل نود درصد کتابهایی که نیمهکاره رها کردم رهاش نکنم. ۴. یه مقداری برای دوستداشتنی کردن پدر، زیادی حالتهای کودکانه بهش نسبت داده شده بود. مدام از ذوقش نسبت به محمدعلی و ویلا صحبت میشد تا آدم دلش به حال پدر بسوزد.
سختپوست اثری دربارهی پدر است، دربارهی رفتوبازگشتهای مکررِ پدر، دربارهی بارانی که بند نمیآید و عکسهایی که از حافظه نمیرود. کتاب با بارانی سیلآسا در شمال ایران آغاز میشود، بارانی که باعث میشود خاک رَم کند و گورستانی را پس بدهد. از جمله قبر «داوود» را، پدر راوی داستان که به اشکال گوناگون سرنوشتش با آب گره خورده است. این اتفاق داستان را جان میبخشد، زمان بازمیگردد و با مردی همراه میشویم که عادتهای عجیب و بازگشتهای مدام دارد… استعارهی بزرگ این ماجرا فقدان و بازگشت مدام پدران در تاریخ ماست.
بزرگترین نقطه قوت داستان فضاسازی عالیه و روایت روان. اما نکات ضعفش شخصیتپردازی ضعیف و غیرمنتظره بودن رفتار شخصیتهاست که اونم بخاطر پرداخت صعیفه که باورپذیری اتفاقات و کم میکنه. مخاطب مدام از خودش میپرسه چرا امین با پدرش مشکل داره. چرا امین با ویلا مشکل داره. چرا پدرش باید در پایانبندی اون کارو بکنه. چرا سینای منفعل یهو تبدیل به شخصیت طغیانگر میشه و... چرا از مسافر کینه دارن. ما هم اهل گیلانیم ولی این حس و هیچ وقت نداشتیم. باید یه آسیبی متوجهشون میشد تا چرایی داشته باشه. در کل بد نبود.
اين كتاب رو دو روز پيش تمام كردم و حقيقتا حتي رغبتي براي نوشتن درباره اش نداشتم اينكه ايده داشته باشيم و نمادها رو بشناسيم و بعد در بستري شديدا خام قرارشون بديم و شخصيتهايي بي هويت خلق كنيم و بعد حتي ندانيم با داستان چه كنيم و براي انكه بتوانيم لااقل پاياني در خور بسازيم، با اتفاقي برخلاف انتظار از شخصيتي كه صرفا روايست و جز نظاره گري و گزارش نقشي ايفا نمي كند نه ! اين هم كمكي به اين شالوده ي درهم نخواهد كرد!
داستان روایی کتاب کوتاه و خوشخوان هست.فضای رمان دربرگیرنده پدری با ویژگیهایی مثل سبک سری، خرافه پرستی، لاف زن ،دلداده مبارزه و بوکس، که در واقع باعث عدم توانایی در تامین مسائل معیشتی خانواده میشه و خصم بین پسربزرگ و پدر رو ایجاد و گسترده تر میکنه .البته نویسنده وامدار شرایط جغرافیایی شمال و نماد سازیهای اقلیم اونجا هست و موفقیت قابل قبولی در توصیف و فضاسازیهای داستان بدست میاره
سخت پوست برای من داستان گیرا و پر کششی بود، و بیشتر از همه چیز در محوریت زندگی نزیسته یک پدر و حسرت های زندگی اون بود. فضاسازی داستان به همراه باران، دریا، صید، قایق و غرق شدن ارتباط بسیار خوبی را با زندگی در مناطق شمالی برقرار میکرد. اگرچه به نظر من انتهای داستان بسیار عیرمنتظره و عجولانه بسته شد و همخوانی به لحاظ توازن روایت با بخش های دیگر نداشت.
داستان روون و ساده ای بود نباید انتظار یک چیز خیلی هیجان انگیز و خاص رو داشته باشین چون از همون اول هم مشخص بود ، ولی بنظرم قشنگ بود و داستانی بسیار نزدیک به واقعیت و سختی ها و شیرینی های زندگی ، اون قسمتی که در مورد محمد علی کلی گفته شده بود رو خیلی دوست داشتم در کل اگر میخواین بک داستان ساده و سبک بخونین پیشنهاد میدم 😁👌🏻
متن گیرایی داشت و به عنوان یک داستان کوتاه خوب نوشته شده و نویسنده حس اهالی اون منطقه نسبت به مسافرها را خوب میدونه... وقتی از توریست چه داخلی و چه خارجی ، درآمد داریم نباید با تنگ نظری و مقایسه زندگی روزمره مون با چند روز تفریح دیگران ، از مسافر کینه به دل بگیریم و تنگ نظر باشیم.
در کل فضای کتاب، غمگینه. خیلی جاها تلاطمی که وجود داشت در داستان، منو یاد دریا می انداخت. فضاسازی ها خوب انجام شده بود. شما میتونستید خودتون رو در اون فضا متصور شید. در کل میشه گفت ارزش یکبار مطالعه رو داشت. خیلی کوتاه هست و با یک نشست میشه تمومش کرد.