دکتر جکیل به عنوان شخصیت اصلی داستان متوجه میشود که روزهایی انسانی خیرخواه است که میخواهد به دیگران کمک کند. اما شبها میل زیادی به بیبند و باری و هرزگی دارد و به انسانی با افکار منفی تبدیل میشود. او شدیدا به دلیل کشمکشهای درونیاش بین خیر و شر، تحت فشار است. بههمین دلیل در انتهای خانهاش، آزمایشگاهی تاسیس نموده و تلاش میکند تا معجونی را تولید کند که بتواند وجوه مثبت و منفی شخصیتش را جدا سازد. سرانجام او موفق میشود تا محلولی را اختراع کند که قسمتهای مثبت و منفی افکارش را جدا نماید. او به دو شخصیت کاملا مجزا تبدیل میشود. دکتر جکیل و آقای هاید شخصیتهای دوگانه او هستند. آقای هاید شخصیتی است کاملا منفی که میل به شرارت دارد و دکتر جکیل را کاملا به دردسر میاندازد. کنترل آقای هاید برای دکتر جکیل دشوار میشود و پس از مدتی دیگر آقای هاید قابل کنترل نیست. فاجعهای در انتظار دکتر جکیل به دلیل رفتارهای اقای هاید خواهد بود...