دیبا نویان، گوینده مشهور رادیونمایش، عاشق شروین اوجی که به نوعی برادرش محسوب میشود، است و از طرفی شروین، دلباختهی گیسوست و قصد ازدواج با او را دارد! دیبا برای فرار از عشق یک طرفهش نسبت به شروین، همراه همسایه و دوست خانوادگیاش نیکان معین که ترانهسرای مطرح کشور است، راهی مکانی به نام «باغ زمرد» میشود تا رؤیای همیشگیاش را محقق کند، اما...