آدمی از آغاز بلوغ فکری و روانی، همیشه خود را نیازمند میداند تا با کانونی نیرومند- ولو ناشناخته- ارتباط برقرار سازد تا بتواند قدری از فشارهای روانی خود بکاهد و با دریافت آرامش نفسانی، از نو در مسیر زندگی روزانه راه بپیماید، بدون تردید، زندگی برای هر کهتر و مهتری پر از دردهای جانکاهی است که جز با چنگ افکنی به نیرویی وصف ناشدنی از آن رها نمیشود و به دنبال آن غمی نمیماند و این چنین، آدمیان در تاریخ چند هزار ساله خود در پرتو رهنمودهای آسمانی پیامبران، دریافتند که «الله» تنها منبع نیرویی است که میتوان بدان دل بست، و از مقام کبریایش قدرتی نو به دست آورد. و نیز با توسل به سخنان وحیانی پیامبران که در واقع چیزی نیست، مگر همان بازتاب ارادهی الهی، میتوان نیشهای زندگی را همچون نوش در کام کشید، و دم برنیاورد. و از آنجا که بعضی از انسانهای عصر جدید توجه چندانی به امور ماوراءالطبیعه ندارند و در بسیاری از مشکلات خود به معبودهای دنیوی تکیه میکنند و از معبود حقیقی غافل هستند، آن معبودی که خلقت تمام موجودات عالم بدست اوست، و به تَبَع، حل مشکلات مخلوقات نیز فقط به دست او خواهد بود.
پس میتوان اینگونه عنوان کرد: که دعا یکی از راههای ارتباط با خداوند و حل مشکلات دنیوی و اخروی است. و از طرفی دعا یکی از راههای تغییر سرنوشت آدمی میباشد و فقط با این راهها میتوان مسیر زندگی را عوض کرد، به قول استاد آیتا... جواد آملی: «گرچه در ازل همه امور تنظیم شده، ولی هر امری با علل و اسباب آن تنظیم شده است و یکی از علل و اسباب در محدوده حرکت و عالم تحول، همان صدقه و صلهرحم و دعا و مانند آن است... گرچه عبادی بودن دعا مسئله جداگانه است، اما دعا برای تغییر و تبدیل لزوماً در قلمرو لوح محو اثبات به پایین است نه در محدوده لوح محفوظ».