تعریف روانشناسی، مطالعۀ علمی رفتار انسان است. رفتار برونداد، وضعیت روانی، عاطفی و هیجانی ما است و روان چیزی نیست جزء عملکرد ذهن؛ و ذهن ساختار مغز است. مغز، مجموعهای از عملکردهای نیروی کمیکال است؛ یعنی عصبی و شیمیایی و الکتریکی زندگی مقصودی ندارد جز آنچه شما به آن میدهید. مقصود از برقراری رابطه، این است که تصمیم بگیرید چه بخشی از وجودتان را از طریق دیگری ظاهر سازید؛ نه اینکه چه بخشی از دیگری را میتوانید به قبضۀ خود درآورید. پروردگار همان چیزی را برای شما میخواهد که شما برای خودتان میخواهید؛ نه بیشتر، نه کمتر. پروردگار آن بالا ننشسته تا در مورد هر درخواستی قضاوت کند که آیا باید برآورده شود یا خیر!
روانشناسی نیز مانند سایر علوم، یک علم است؛ نه خوب است، نه بد و نه قضاوت ارزشی در موردش صحیح است. بنابراین وقتی صحبت از علم روانشناسی است، در صدد تعیین درست و غلط نیستیم؛ بلکه میتوانیم بگوییم چه چیزی مطلوب است و عملکرد بهتری را برای روان و روابط ما به ارمغان میآورد؛ چراکه رفتار بهتری را در فرد ایجاد میکند، و چه چیزی نامطلوب تلقی میشود؛ زیرا بازخورد آن رفتار نامطلوب در درون ما، باعث میشود دچار اختلال شویم و عملکرد ناسالمتری را از خودمان نشان دهیم.
دکتر علی باباییزاد میگوید: «در دنیا چیزی به نام خوب و بد وجود ندارد؛ باید ببینیم چه چیزی به ما خدمت میکند و اگر به من خدمت میکند، به دیگری خسارت نمیزند و در قبال آن، دنیا را جای بهتری میکند یا بدتر، و اگر همۀ آدمها میخواستند این کار را انجام دهند، دنیا چهجور جایی میشد؟»
در گفتگو با خدا در شبه علم (یا سودوساینز)، موضوعی را اصل قرار میدهیم، بدون آنکه در مورد درست یا غلط بودن آن تحقیقی کرده باشیم. سپس به دنبال شواهدی میگردیم که برای آن اصل دلیلتراشی کنیم و آسودگی خیال پیدا کنیم که اصل موردنظر ما درست بوده است تا به یک امنیت کاذب برسیم. به نظرتان پدیدۀ گوسفندی چیست؟ این پدیده، بیانگر این است که شخص من بدون فکر، شبیه آدمهای دیگر میشوم؛ مانند آنها فکر میکنم، حرف میزنم و رفتار میکنم. درست مانند گلۀ گوسفندان که چوپانی آنها را هدایت میکند، یکی از گوسفندان جلو میافتد و بقیۀ گوسفندان هم به دنبال آن راه میافتند، بدون اینکه فکر کنند. همین اصل در والدین مخرب نیز دیده میشود؛ زیرا والد مخرب، مطیعکننده، رامکننده و تعیینکننده است که من چه کسی هستم و چه باید باشم، و فرزاندانشان درست مانند گوسفندان، بدون لحظهای تفکر با رهبری این نوع والدین فقط از دستورات آنها پیروی خواهند کرد.
- از متن کتاب -