در فیلم خاطرات استاردا (۱۹۸۰)، وودی آلن در نقش قهرمان داستان در خیالات خود تصور میکند مرده است و روانپزشک در تمجید از او میگوید: «از سازوکار انکار به شکل درستی استفاده نمیکرد ... بلد نبود حقایق مضر زندگی را نادیده بگیرد ... یا به قول آن تهیهکننده معروف سینما: "مردم دوست ندارند زیاد واقعیت ببینند" ...» مردم سینما میروند برای اینکه خیال و پندار را تجربه کنند و در حالی که دنیای خیالی فیلم را به نظاره نشستهاند خیالات و تصورات خود را بر شخصیتهای روی پرده فرافکنی کنند. تجربه نشستن در سالن سینما ـ که اتاقی تاریک، ساکت و غارمانند است ـ یادآور ذهن ناخودآگاه است. فیلم، به عنوان فرافکنی تخیل بشر، بزرگترین رسانه خیالپردازی است که تا کنون خلق شده است.
«کارخانه رؤیاسازی هالیوود» از همان سالهای اول فهمید که خیالپردازی سودآور است. در سینما میتوان عمیقترین خیالات و تمایلات ناخودآگاه ـ یعنی عشق و سکس، مرگ و نابودی، ترس و خشم، انتقام و نفرت ـ را در امنیت کامل، بیآنکه خطر شرمساری وجود داشته باشد و با یک پایان خوشِ تضمینشده، ارضا کرد. درک کامل ذهن ناخودآگاه ـ یعنی زادگاه خیال، رؤیا و تخیل ـ نقطه شروع بنیادی برای خلق فیلمنامه و فیلمهایی است که طنین و معنای روانشناختی دارند.