کتاب و تنها باد میداند نوشته ایمی هارمون، یک رمان عاشقانه و تاریخی است که داستانی جذاب و پر از احساسات را روایت میکند. این کتاب در سال ۲۰۱۹ نامزد جایزه گودریدز در بخش داستانهای تاریخی شد و به سرعت به یکی از پرفروشترین کتابهای فهرست آمازون چارتس، واشنگتنپست و والاستریت ژورنال تبدیل گردید. ناشر این کتاب الکترونیک، نشر نون است.
داستان این کتاب حول محور شخصیت آنی گلهر میچرخد که پس از مرگ پدربزرگش، به ایرلند سفر میکند تا با خاطرات او روبرو شود. در این سفر، آنی به طور ناگهانی به سال ۱۹۱۶ منتقل میشود و در میانه جنگ استقلال ایرلند قرار میگیرد. او با دکتر توماس اسمیت آشنا میشود و در این میان، عشق و هویت او به چالش کشیده میشود.
ایمی هارمون با استفاده از اشعار ویلیام باتلر ییتس، شاعر معروف ایرلندی، به عمق احساسی داستان افزوده است. ترجمه این اثر توسط خانم مرجان حمیدی انجام شده و به خوبی توانسته است روح و لحن اصلی داستان را منتقل کند.
کتاب و تنها باد میداند نوشته ایمی هارمون، داستانی عاشقانه و تاریخی است که به بررسی موضوعات هویت، عشق و ارتباط با گذشته میپردازد. داستان از زبان آنی گلهر روایت میشود، دختری که پس از مرگ پدربزرگش به ایرلند سفر میکند تا با خاطرات او روبرو شود. در این سفر، آنی به طور ناگهانی به سال ۱۹۱۶ منتقل میشود و در میانه جنگ استقلال ایرلند قرار میگیرد.
در این دوران، آنی با دکتر توماس اسمیت آشنا میشود و به تدریج متوجه میشود که او به طرز عجیبی با گذشتهاش مرتبط است. در حالی که او در تلاش است تا هویت خود را در این زمان جدید پیدا کند، عشق و احساساتش نسبت به توماس به چالش کشیده میشود. داستان به زیبایی تنشهای عاطفی و تاریخی را به تصویر میکشد و خواننده را به دنیای پر از احساسات و چالشهای انسانی میبرد.
ایمی هارمون با استفاده از اشعار ویلیام باتلر ییتس، شاعر معروف ایرلندی، به عمق احساسی داستان افزوده و فضایی شاعرانه و تأثیرگذار خلق کرده است. "و تنها باد میداند" نه تنها یک داستان عاشقانه است، بلکه به بررسی ارتباط انسان با سرزمین و ریشههای فرهنگیاش میپردازد.
ایمی هارمون نویسنده آمریکایی و خالق آثار پرفروش در ژانر رمانهای عاشقانه و تاریخی است. او در ۱۷ سپتامبر ۱۹۶۸ در نیویورک آمریکا به دنیا آمد و به عنوان یکی از نویسندگان برجسته معاصر شناخته میشود. او در دانشگاه میشیگان در رشته مطالعات آمریکا تحصیل کرد و مدرک کارشناسی خود را گرفت و پس از آن به عنوان روزنامهنگار در روزنامه رسمی دانشگاه میشیگان مشغول به کار شد.
او بعدها خبرنگار روزنامه لسآنجلس تایمز شد و به دلیل بررسی تکنولوژی و تأثیر آن بر زندگی روزمره در سال 2008 جایزهی پولیتزر را دریافت کرد. از جمله آثار او علاوه بر کتاب و تنها باد میداند، میتوانیم به کتابهای زیبای گمشده و خاک و خاکستر اشاره کنیم.
کتاب و تنها باد میداند نوشته ایمی هارمون، با ترجمه خانم مرجان حمیدی، تجربهای عمیق و جذاب را برای خوانندگان فارسیزبان فراهم میآورد. یکی از دلایل اصلی برای خواندن این کتاب با این ترجمه، تسلط خانم حمیدی بر زبان و توانایی او در انتقال احساسات و تنشهای داستان است. ترجمههای ایشان به گونهای است که خواننده به راحتی میتواند با شخصیتها و وقایع داستان ارتباط برقرار کند و در دنیای پرهیجان آن غرق شود.
خانم حمیدی با دقت و ظرافت خاصی به جزئیات داستان پرداخته و سعی کرده است تا لحن و سبک نویسنده اصلی را به خوبی حفظ کند. این امر باعث میشود که خواننده احساس کند که در حال خواندن متن اصلی است و از زیباییهای ادبیات داستانی بهرهمند میشود. همچنین، توانایی او در ترجمه اشعار ویلیام باتلر ییتس، شاعر معروف ایرلندی، به داستان عمق و زیبایی خاصی بخشیده است. همچنین، خانم حمیدی با درک عمیق از فرهنگ و تاریخ ایرلند، توانسته است روح داستان را به خوبی منتقل کند و به خوانندگان این امکان را میدهد که در کنار لذت بردن از داستان، به بررسی ابعاد مختلف شخصیتها و چالشهای آنها بپردازند.
کتاب و تنها باد میداند نوشته ایمی هارمون، داستانی جذاب و عمیق است که به دلایل مختلفی میتواند مورد توجه گروههای مختلفی از خوانندگان قرار گیرد. این کتاب به ویژه به دوستداران رمانهای عاشقانه و تاریخی توصیه میشود. داستان عاشقانهای که در بستر تاریخ ایرلند روایت میشود، میتواند برای کسانی که به ادبیات تاریخی علاقه دارند، جذاب باشد.
علاوه بر این، افرادی که به موضوعات مربوط به سفر در زمان و کشف هویت علاقهمند هستند، از خواندن این کتاب لذت خواهند برد. شخصیت اصلی داستان، آنی گلهر، در جستجوی هویت و ارتباط با گذشته خود، به دنیای جدیدی وارد میشود که میتواند برای خوانندگان جذاب و الهامبخش باشد. همچنین، کسانی که به شعر و ادبیات ایرلندی علاقه دارند، با خواندن این کتاب میتوانند از اشعار ویلیام باتلر ییتس که در متن گنجانده شده است، بهرهمند شوند. این اشعار به عمق و زیبایی داستان افزوده و تجربهای شاعرانه را برای خواننده به ارمغان میآورد.
درد درون سینهام واقعی بود. نیش میزد و میپیچید. سعی میکردم شکستش دهم و خاموشش کنم، اما مثل موهای مدوسا رشد میکرد. ساقههای پیچندهاش مثل نهرهای داغ روان سر میخورد درون چشمهایم و سرازیر میشد.
اوئن گفت: «گریه نکن، آنی.» صدایش آنقدر ضعیف بود که نهایت سعیام را کردم جلوی اشکهایم را بگیرم، فقط به این امید که ناراحتش نکنم.«ما تموم نمیشیم. وقتی مردم خاکسترم رو ببر ایرلند و وسط لاگ گیل آزادم کن.»
سعی کردم لبخند بزنم. پرسیدم: «خاکستر؟ وسط دریاچه؟ دلت نمیخواد نزدیک یه کلیسا دفن بشی؟»
« کلیسا فقط دنبال پولمه، اما امیدوارم خدا روحم رو قبول کنه. هرچی ازم باقی میمونه متعلق به ایرلنده.»
شیشهی پنجره تقتق کرد. بلند شدم تا پردهها را بکشم. باران به شیشهها میکوبید. طوفان اواخر بهار، که تمام هفته ساحل شرقی را تهدید میکرد، از راه رسیده بود.
اوئن زیر لب گفت: «باد مثل سگ کولان زوزه میکشه.»
دوباره کنارش نشستم و گفتم: «عاشق این داستانم.» چشمانش بسته بود، اما غرق در افکارش آهسته به حرف زدن ادامه داد. انگار چیزی داشت به یادش میآمد.
در صورتیکه خواندن کتاب و تنها باد میداند برای شما مفید بوده است و به این سبک کتابها علاقه دارید، پیشنهاد میکنیم کتابهای زیر را هم بخوانید:
کتاب ملت عشق، گروه انتشاراتی ققنوس
کتاب مادرم دو بار مرد، نشر رهی
کتاب موشها و آدمها، نشر مجید
فرمت محتوا | epub |
حجم | 3.۶۵ مگابایت |
تعداد صفحات | 416 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۳:۵۲:۰۰ |
نویسنده | ایمی هارمن |
ناشر | نشر نون |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۱/۱۰/۰۳ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کتابی بسیار بسیار عالی و دلنشین و تاثیرگذار ،که برایمان نشان می دهد، تاریخ بشریت بارها و بارها،تکرار می شود،و بسیاری انسانهای بزرگ و فرهیخته،کشته می شوند تا فقط عده ای ثابت کنند،که برتر از دیگران هستند و فقط زندگی حق ایشان است،و اگر کسی مخالف نظراتشان بود،پس بایستی کشته شود.....و در این میانه ی جنگ،عشقی زیبا،شکوفا می شود،که پراز دلدادگی و گذشت است.....تم داستان و انتخاب موضوع و ترجمه،همگی فوق العاده زیبا بودند،ای کاش راهی داشتم تا از نویسنده داستان هم تشکر ویژه ای انجام دهم
یک داستان عاشقانه و تاریخی. در عین اینکه این دو تا بهم ربط دارند ولی وجه تاریخی اش که در مورد مبارزات مردم ایرلند بود ، گوشه کوچکی از داستان عاشقانه را پر می کند. شیوه روایت داستان جالب بود. آخرش دیگه زیادی تخیلی میشد . فکر کنم نویسنده خیلی دوست داشت که همه چیز به خوبی و خوشی تمام بشه. در مجموع از خواندنش پشیمان نمی شوید.
عالی بود، اوایل کتاب خیلی گنگ و کند پیش میرفت ولی ناگهان چنان اتفاق جالبی رخ داد و داستان جذابیتی گرفت که به سختی میشد آن را کنار گذاشت، فقط کمی پایانش زیادی رویا در رویا شد وگرنه کتابی بسیار قوی و واقعا خواندنی بود. ترجمه هم خیلی خوب بود.
به نظر من موضوع داستان، جالب و متفاوت بود. اینکه یه رمان عاشقانه- تاریخی رو یکم تخیلی کنی و با زمان بازی کنی، نتیجه خوبی داشت.البته با اینکه کتاب گیرایی بود ولی بعضی جاها خستهکننده میشد از کش دادنهایی که میشد کمتر باشه. با این حال خوب و جذاب تموم شد.
بنظرم اگر وارد مقوله جهان موازی و مفاهیم تخیلی نمیشد و مثل بقیه کتابهای این سبکی دنیای قدیم و جدید رو با هم در فصول جداگانه پیش میبرد منطقی تر میشد، با توجه به تم تاریخی کتاب یک روند حقیقی و منطقی مناسبتر بود بنظرم.
اگه نخونین چیز زیادی رو از دست دادین! پس حتما هرچه زودتر شروعش کنین! ازون کتاب هاییه که هیچ وقت فراموشش نمیکنین! عالیه عالی
خیلی دوستش داشتم. با عشق گ وش خواندم. . اما ن از سیاست که در همه جا کثیف و آلوده است و امان از عشق که همیشه زیباست.
عاشقانه ای فانتزی ترکیب شده با تاریخ معاصر ایرلند
قشنگ بود🥹