زمستان، بهار، تابستان، پاییز. مرگ، فصل پنجم است. و قطعیترینشان. ضربالمثل قطبی جمیسین در روایت داستان با ضمیر دوم شخص، ضمن دعوت خواننده به ایفای نقش، تمایز اثری را وعده میدهد که همزمان که جادوست و خارق عادت، یادآور زمینههای حی و حاضر زندگی این روزهای جهانیان است. حکایتی که با خلق دقیق شخصیتها و جهان حاکم بر گذشته، حال و آینده آنها، دنیایی را تصویر میکشد که در آن هنوز کسانی هستند که باید برای کسب احترامی که حق طبیعی دیگران است، بجنگند. فصل پنجم در رثای رهایی از پیشفرضهای نژادی است. لطفاً شما هم پیش از شروع کتاب، الگوهای ذهنی خود را کنار بگذارید و خود را به جریان تازه دنیای تصویر شده جمیسین بسپارید.
مناسب فانتزی بازهای بزرگسال که از حوادث تکراری،عاشقانه های لوس و دیالوگهای کشدار بی معنی در اکثر فانتزی های جدید خسته شدن و یه داستان قوی و استخوان دار متفاوت و جذاب میخوان. کتاب برنده جایزه هوگو شده و ترجمه قابل قبولی داره.
4
داستان جالبی داشت
ترجمه هم خوب بود البته جای بهتر شدن داشت. یه جاهایی ناهمخوان بود که دقیقا از کلمههایی مثل "نرمال" و "سورپرایز" به جای معادل فارسیشون استفاده شده بود.