کتاب «کوپن جعلی»، رمان چه ای است دوقسمتی، اثری معروف از «لئو تولستوی». نگارش این کتاب از سال ۱۹۰۲ شروع و در سال ۱۹۰۴ به پایان رسید. کتاب صوتی کوپن جعلی، ۲۰ بخش دارد. داستان در مورد پسربچهای است که قیمت یک کوپن را دستکاری میکند تا به هدف خود برسد در پی این دستکاری اتفاقاتی رقم میخورد که سبب میشود زندگی این پسربچه از مسیر عادی خود خارج شود. بنمایه کتاب مذهبی و دین معابانه است و تولستوی در کتاب صوتی کوپن جعلی، اعتقاد دارد که اعمال انسان مانند دومینو عمل میکنند.
- خلاصهای از کتاب صوتی کوپن جعلی:
لئو تولستوی در کتاب کوپن جعلی، قلمی سلیس و روان دارد و در سرتاسر کتاب داستانی را مطرح میکند که ممکن است در زندگی روزمره تمام ما انسانها اتفاق بیفتد.
پسربچه داستان بانام میتیا با دستکاری قیمت کوپن به هدف خود میرسد اما این به هدف رسیدن گاهی ممکن اثرات تخریبکنندهای در پی داشته باشد و همانطور که در ادامه داستان خواهید شنید براثر این دستکاری، زنی جان خود را از دست میدهد. کتاب صوتی کوپن جعلی تنها یک رئال است که به شیوه تولستوی به رشته تحریر درآمده، البته که اعتقادات مذهبی وی نیز در آن دخیل است چرا که پسربچه داستان پس از پایانه بخش ۱ از کاری که کرده پشیمان میشود و به دنبال راه جبران میگردد. توبه و انجام کارهای مذهبی برای جبران این اتفاق در فطرت تمامی ما انسانها وجود دارد درواقع نیمه خوب ما سبب میشود که عواقب کارمان را بسنجیم و اگر خبط و خطایی در کار باشد به سبب جبران آن بر آییم. کتاب صوتی کوپن جعلی بااینکه در قرنی متفاوت از قرن اکنون ما نوشته است، اما همچنان موضوعی تازه و کاربردی دارد. تولستوی در کتاب صوتی کوپن جعلی آنقدر موضوع را پررنگ میکند که درواقع شخصیت اصلی، حول اتفاق پیشآمده رشد و تکامل مییابد.
در کتاب صوتی کوپن جعلی، شنونده با تعداد زیادی شخصیت آشنا نمیشود بلکه اتفاقات و بحرانهای زیادی را شخصیت اصلی پشت سرمی گذارد که همین امر سبب میشود تمام تمرکز شنونده بر روی اتفاقات و پایان داستان باشد. از دید لئو تولستوی در کتاب صوتی کوپن جعلی، هر عمل بدی، یک تکه از بازی دومینو است که با خطای بازیگر دومینو به حرکت درمیآید و تاثیر آن به گونهای خواهد بود که تنها در آخر خرابی به بار میآید. لئو تولستوی در کتاب صوتی کوپن جعلی، عقیدههای مذهبی خود را هم در این کتاب چکانده است چراکه کلماتی ازجمله دروغ، دورویی و تبعات هرکدام را هم سعی دارد به شنونده تفهیم کند. البته که لئو تولستوی در کتاب صوتی کوپن جعلی، هیچگاه لبه تیز انتقاد را به سمت شنونده نمیگیرد بلکه کاملا در لفافه سخن میگوید و موضوع را برای شخصیت داستان پررنگ نشان میدهد، اما چون تمام انسانها درون خود همین پسربچه را دارند شنونده باشخصیت و داستان همزاد پنداری خواهد کرد.
- قسمتی از کتاب کوپن جعلی:
فئودور میخاییلویچ سماکونیکف رئیس دیوان محاسبات بود، مردی بسیار پاکدامن و به پاکدامنی خود مغرور. آزاد اندیش بود و از تفنن گریزان و بسیار سختگیر. نه تنها آزاد اندیش بود بلکه از هر آنچه حکایت از مذهب کند نفرت داشت و مذهب را بقایای خرافات میشمرد. یک روز با خلقی بسیار تنگ به خانه آمد. استاندارد نامهای بسیار ناسزاوار به او نوشته بود که از فحوای آن میشد گمان کرد که او را در مظان نادرستی قرار دادهاند. فئودور از این نامه سخت به خشم آمد؛ و فورا با نامهای شدید و تند و تیز به آن جواب داده بود. در خانه احساس کرد که همه چیز با او سر لجاج دارد. ساعت پنج دقیقه به پنج بود. انتظار داشت که میز غذا آماده باشد؛ اما از غذا هنوز خبری نبود. فئودور در را برهم کوفت و به اتاق خود رفت. در زدند. در دل گفت: این دیگر کدام احمق است؟ و به صدای بلند گفت: دیگر کیست؟ از جان من چه میخواهد؟ پسر پانزده سالهاش که دانشآموز دبیرستان بود، وارد شد. چه میخواهی؟ امروز اول ماه است پدر، خوب، چه کنم؟ پول میخواهی؟ قرار بر این بود که پدر ماهی سه روبل پول جیب به او بدهد. فئودور اخم در هم کرد و کیفش را درآورد و کمی محتوای آن را زیرورو کرد و کوپنی به مبلغ دو روبل و نیم از آن بیرون کشید. بعد کیف پول خردش را که چفتی نقرهای داشت برداشت و پنجاه کاپک هم از آن بیرون آورد. پسر ساکت ماند و به پول دست نزد. پدر جان لطفا پول ماه بعد را هم پیش بده! چه طور؟ اگر مجبور نبودم تقاضا نمیکردم. ولی از یکی از رفقایم قرض گرفتهام و قول شرف دادهام که اول ماه پسش بدهم. آبرویم میریزد...
در نزدیکی شهر دیری بود که مردی وارسته در آن مقام داشت که به علت زندگی پارسایانه و فرزانگی و موعظهها و پیشگوییها و نیز شفابخشی هایی که به او نسبت میدادند شهرت بسیار داشت و لیزا میخواست به او روی آورد. پدرش نامهای به این مرد پارسا نوشت وبه او اطلاع داد که دخترش قصد مراجعه به او را دارد و او را بابت شور بیش از اندازه و التهاب غیرعادی دخترش هشدار داد...
- درباره لئو تولستوی:
لف نیکلایویچ تولستوی، در ۹ سپتامبر سال ۱۸۲۸ در یاسنایا چشم به جهان گشود. لئو را یکی از به نامترین نویسندگان تاریخ روسیه میدانند. او در طول دوران زندگی خود کتابها و رمانهای زیادی را نوشته که هرکدام جز شاهکارهای مهم ادبیات جهان به شمار میروند. تولستوی در روسیه آنقدر قابلاحترام است و شهرت دارد که به افتخار نام او یک سکه با تصویر او ضرب کردهاند.
تولستوی در خانوادهای کاملا اشرافی چشم به جهان گشود، اما پد رو مادر خود را در همان سنین کودکی از دست داد. تولستوی ابتدا در دانشگاه قازان شروع به تحصیل در رشته زبانهای شرقی نمود اما پس از سه سال تحصیل، تغییر رشته داد و به سبب حس انسان دوستانه خود، رشته حقوق را انتخاب نمود. تولستوی با افراد مشهوری ازجمله: چارلز دیکنز، ایوان تورگنیف، فریدریش فروبل و آدلف دیستروگ همدوره بوده و با آنها دیدارهای پیدرپی داشته است. لئو تولستوی رمانهای جاودانه خود بانامهای جنگ و صلح و آناکارنینا رازمانی به رشته تحریر در آورد که با دختر ۱۸ ساله آلمانی بانام سلف ازدواج نمود. لئو تولستوی، این افتخار ادبیات جهان، دستآخر در ۹ نوامبر سال ۱۹۱۰ چشم از جهان فروبست.
- آثار لئو تولستوی:
* به یکدیگر محبت کنید
* حرص باعث هلاک است
* جنگ و صلح
* رستاخیز
* آنا کارنینا
* مرگ ایوان ایلیچ
* سونات کرویتزر
* سعادت خانوادگی و داستانهای دیگر
* سرگیوس پیر
* ارباب و نوکر
* طبل تهی
* سه پرسش
* داستانهای سواستوپول
* پولیکوشکا
* دو سوار
* شیطان.