نه تحصیل، نه تجربه، نه مدرک، و نه منطق؛ هیچیک نمیتوانند پیشبینی کنند که چرا یک نفر موفق میشود و دیگری موفق نمیشود. در واقع چیز دیگری در رسیدن به موفقیت و حال خوب و احساس خوشبختی مؤثر است که به نظر میرسد جامعهای که در آن زندگی میکنیم به شکل قابلقبولی به آن نپرداخته است. جامعهی ما بیشترِ تمرکزش را روی موفقیت تحصیلی و پیشرفت علمی افراد میگذارد. هر روز شاهد چنین نمونههایی در محل کار، خانه، مدرسه و دیگر محیطهای اطرافمان هستیم. مشاهده میکنیم که افراد ظاهراً باهوش و تحصیلکرده با چالشهای بسیاری مبارزه میکنند و سرانجام، فرسوده و بدون حس خوشبختی، دست از مبارزه برمیدارند. افرادی که به نظر میرسد، جز گرفتن نمرههای بالا در زمان مدرسه، نهایتاً در سایر جنبههای زندگی خود، ازجمله در روابط بینفردی و دستیابی به احساس رضایتمندی، ناتواناند. درحالیکه گاهی میبینیم افرادی که ظاهراً باهوش و تحصیلکرده نیستند، گویی همیشه و همهجا موفق و خوشبختاند و از خود میپرسیم چرا. پاسخ، تقریباً همیشه، با مفهومی به نام هوش هیجانی مرتبط است. هوشی که تشخیص و اندازهگیری آن دشوارتر از ضریب هوشی یا تجربه است و مطمئناً ثبت آن در یک رزومه دشوار است، اما نمیتوان قدرت آن را انکار کرد. این هوش همان هوش زندگی است.
در دنیای کنونی، هوش هیجانی رازی سربهمُهر نیست. مردم مدتهاست دربارهی هوش هیجانی صحبت میکنند، اما نتوانستهاند از قدرت آن استفاده کنند. ما، بهعنوان یک جامعه، همچنان بیشتر انرژی خودسازیمان را روی دستیابی به موفقیت تحصیلی، تجربه و هوش شناختی متمرکز میکنیم، درحالیکه از هوش هیجانی و اثر آن بر موفقیتهایمان غافلیم. غافلیم از اینکه این هوش را میتوان آموخت و به کار بست و در سایهی آن حس بهتری داشت؛ حس زندگی، حس بودن، حس خوشبختی؛ درست مثل حس پر کردن ریهها از هوای تازهی یک جنگل سرسبز در فصل بهار.
داشتن هوش هیجانی، در عصر حاضر، موهبت بزرگی است که میتوان در سایهی آن بسیاری از مشکلات را مدیریت کرد. هوش هیجانی به ما کمک میکند تا استرسهای ذهنی خود را کاهش دهیم و تعامل اجتماعی مناسب داشته باشیم. اعتمادبهنفسی در ما ایجاد میکند که با کمک آن میتوانیم، از نظر عاطفی، قویتر بمانیم. در واقع قدرت ما از جسممان ناشی نمیشود، بلکه از یک سلاح درونی برمیخیزد که کمکمان میکند تا در هر چالشی که در زندگی با آن روبهرو میشویم قدم بگذاریم و بتوانیم بهخوبی آن را مدیریت کنیم. هوش هیجانی میتواند قویترین سلاح در اختیار ما باشد. این سلاح خودآگاهی، خودکنترلی، انگیزه، همدلی و مهارتهای اجتماعی ما را تقویت میکند که باعث میشوند رهبران بهتری شویم؛ رهبرانی کارآمد برای تمام جنبهها و در تمام لحظههای زندگیمان. اگر توانایی هیجانی کارآمد و خودآگاهی نداشته باشیم، اگر نتوانیم هیجانات ناراحتکنندهمان را مدیریت کنیم، اگر نتوانیم همدلی کنیم و روابط مؤثری با دیگران برقرار کنیم، مهم نیست چقدر از نظر شناختی باهوش باشیم، جای دوری در موفقیت نمیرویم و به مراحل بالای خودشکوفایی نمیرسیم.
بهطور خلاصه میتوان چنین بیان کرد که هیجانات از ابتدای حیات با ما بودهاند و برای بقای ما ضروریاند و نباید، به بهانهي منطقی بودن، از نعمت هیجانات خود را محروم کنیم. مغز ما، چه بخواهیم و چه نخواهیم، سیمکشیهای هیجانی دارد و هیجانات بخش جداییناپذیری از تفکر، استدلال و ذکاوت ما هستند. بنابراین هیجانات میتوانند بر افکار ما غلبه کنند و عمیقاً در رفتارمان تأثیر بگذارند. حتی ثابت شده است که توانمندیهای هیجانی از هوش شناختی (IQ) بالا، در پیشبینی موفقیت در انواع روابط، در خانه، محل کار و سایر زمینههای زندگی ما، پیشی میگیرند. در طول دههها، ما زندگی خود را ازطریق یک لنز معیوب مشاهده کردهایم؛ لنزی که نمیتواند تصویر واضحی از منابع واقعی مشکلات و راهکارهای لازم برای حل آنها و رسیدن به یک زندگی سازنده و رضایتبخش به ما ارائه دهد. سازنده و رضایتبخش نگه داشتن زندگی مستلزم مجموعهای از مهارتهای منحصربهفرد است که بیشتر ما باید آن را بیاموزیم. این مهارتها کمک میکنند تا به برداشت جدیدی از زندگی برسیم که نهایتاً برای رسیدن به زندگی رضایتبخش کمکمان میکند. این مهارتها همان مهارتهای هوش هیجانیاند که توانایی ما را براي کسب موفقیت، در مقابله با چالشها و فشارهاي محیطی، تحت تأثیر قرار میدهند.
برپایهی آنچه بيان شد، به نظر ميرسد مهارتهای مربوط به هوش هيجاني از مهمترین مهارتهایي هستند كه افراد به آنها نيازمندند. مهارتهای هوش هيجاني موفقيت فرد در زندگي آینده را تا حدودی تضمین ميكنند و از بروز بسياری از آسيبها پيشگيری ميکنند. رشد مهارتهای هوش هیجانی به ما کمک میکند تا احساسات خود را بشناسیم، مهار کنیم و بهطور مؤثر با دیگران ارتباط برقرار کنیم. هوش هيجاني، برخلاف هوش شناختي، توانايي ثابت و تغييرناپذيری نيست، بلكه رشد میکند و تغييرپذیر است و میتوان، ازطريق آموزشهاي ويژه، سطح كمي و كيفي آن را بهبود بخشيد.
در این کتاب سعی میشود، با بیان شیرین داستانی و آوردن مثال و بهکارگیری فنون کارآمد، با بخشی از مهارتهای هوش هیجانی آشنا شوید و با به کار بستن آنها رضایت، آرامش و موفقیت بیشتری را در زندگیتان تجربه کنید.