درباره 13 کاری که زنان دارای ذهن قوی انجام نمی دهند
آنها خود را با دیگران مقایسه نمیکنند
گلها هیچگاه با سرعت یکسانی شکوفا نمیشوند.
سوزی کاسِم
کارا احساس میکرد به اندازۀ کافی شاد نیست؛ بنابراین جلسات مشاورۀ خود را آغاز کرد. او یک پرستار بیستوهشتساله، شاغل در بخش اطفال بیمارستان و عاشق شغلش بود. تقریباً یک سال از نامزدیاش میگذشت و احساس میکرد مطمئن است که نامزدش همان کسی است که او میخواهد. رابطهاش با والدین و برادر بزرگترش عالی بود و دوستان زیادی داشت.
پس از فوت مادربزرگش یک خانه به او ارث رسیده بود و اوضاع مالی خوبی داشت. بیآنکه محتاج قرضگرفتن باشد، وام دانشجویی خود را پیش از موعد پرداخت کرد.
علیرغم اینکه هرچه که میخواست در اختیار داشت، ناراضی بود و همین سبب شده بود تا احساس گناه و ناشکری کند. فکر میکرد نارضایتی او در حکم سیلیای است به صورت والدینش که آن همه فداکاری کرده بودند تا او بتواند یک زندگی عالی داشته باشد.
او گفت: «میدانم افراد زیادی هستند که همهکار میکنند تا زندگیای مثل زندگی من داشته باشند؛ فقط نمیفهمم چرا خوشحال نیستم.»