"نظام بدن انسان را می توانیم به اتومبیلی تشبیه کنیم که در تمام اوقات با دنده ها درگیر است. دراین حالت قدرت تصمیم گیری و انجام عمل نسبت به زمانی که دنده در حالت خلاص قرار دارد، پیچیده تر است. نیروی فکر نیز با کمی تمرین خواهد بود تا هر زمان که بخواهد خودش را خلاص کند. هنگامی که از کلیه مسائل و درگیر های ذهنی آسوده شد، بسادگی از هر واقعه خنده دار از ته دل می خندد و شاد است و دیگران را نیز به خنده و شادی وامی دارد. اگر انسان توانایی آن را به دست آورد که به مشکلات و گرفتاری هایش و بطور کلی پدیده هایی که باعث رنج و ناکامی او می شود، نگاهی محدود و بسته نداشته باشد و به محض برخورد با هر مشکلی متوقف نشود، به خوشبختی نسبی دست یافته است. انسان بنا به طبیعت خویش ناچار است درتکاپو و حرکت باشد، تلاش کند و عرق بریزد تا به پیش برود. در جریان این حرکتها و تلاشها موانع و مشکلات در گوشه وکنار و در بستر راهها کمین کرده اند که این نیز جزو زندگی طبیعی انسان است. "