پیش دبستانی، دارم میآیم!
امروز، اولین روز پیش دبستانی من است.
مامان دو بار بغلم می کند و یک بار هم لُپم را ماچ می کند و قول می دهد پیشم بماند.
خانم معلم دستم را می گیرد.
«عزیزم، بیا برویم تا با بقیه بچه ها آشا بشوی!»
او همه جای کلاس را نشانم می دهد.
جانمی جان، اینجا چقدر باحال است!
- از متن کتاب -