سیویکم شهریور سال ۱۳۵۹، وقتی دشمن بعثی از زمینوهوا به جمهوری اسلامی ایران حمله کرد، رهبر فرزانهی انقلاب اسلامی، حضرت امامخمینی(ره)، فرمودند: «دزدی آمده و سنگی انداخته و فرار کرده، رفته است سرجایش...» و در تاریخ ۲۷ /۷/ ۱۳۵۹ حضرت امام خمینی فرمودند:«شما ای جوانان برومند خوزستان و منطقه غرب و دیگر جهبه ها، در این میدان شرف پایدار باشید و از وطن اسلامی خود با تمام کوشش و فداکاری دفاع کنید که به خواست خداوند متعال پیروز خواهید شد و جنود ابلیس را با فضاحت تمام به عقب خواهید راند». پژواک فرمان حضرت امامخمینی در همهی ایران اسلامی طنینانداز شد. جوانان گروهگروه، کلاس درس مدرسه، دانشگاه و محیط کار را رها کردند و برای دفاع به صف مدافعین میهن اسلامی پیوستند. هر جوانی که راهی میدان جهاد میشد، در وصیتنامهی خود مینوشت: «جوانان و مردم عزیز ایران اسلامی، اگر من به فوز عظیم شهادت رسیدم، شما از ولیفقیه زمان، حضرت امامخمینی اطاعت کنید. سلاح من را بردارید و متجاوزین بعثی را از ایران اسلامی بیرون کنید. با تشییع هر شهیدی در هر شهر و روستا، شورواشتیاق جوانان برای مبارزه با دشمن بیشتر میشد. بهجای هر شهید، دهها جوان آموزش رزم میدیدند و راهی جبهههای نبرد میشدند. آن زمان محمود نیکی چهارده سال داشت. بارها برای آموزش و اعزام به جبهه، به پایگاه بسیج رفت؛ اما هر بار بهعلت کمسنبودن مانع اعزامش میشدند. در عملیات آزادی خرمشهر، دوست همکلاسیاش، غلامرضا رجایی شهید شد. دو ماه بعد، برادرش محمد در عملیات رمضان به شهادت رسید. محمود راهی آموزش شد. مدتی در کردستان و سپس در جزیرهی مجنون با دشمن جنگید. در شهریور ۱۳۶۴ در عملیات قادر، با ترکش خمپارهی دشمن مجروح، با خونریزی زیاد بیهوش و در چنگال دشمن گرفتار شد.