زيبايي چليده شده، رشتههاي کهنهي تحجر و زيستن در جهان جعلي، از مهمترين دستمايههاي پيربال در خلق رُمان شيههاي در هيچ است. پيربال در اين اثر، جـهان دردمند هنـرمند مشرق زمـين را ـ هنگاميکه بيسرزمين مانده است ـ در لايههاي زيرين زندگي ذهني مردي که حتا معشوقهاش هم خيالي است، نقش ميزند. ساختار روايت و فوکوسي که بر پسزمينههاي ذهني راوي ـ زندگي پايمال شدهاش درحلبچه ـ زده ميشود، سواي آنجايي که راوي حضوري فعال دارد و معيارهاي اخلاقي به خواننده ميدهد، رُماني چندوجهي ـ درست همچون خالقش ـ تصوير کرده است و آشکارا به ما کُد ميدهد که با چه رمان مهمي در زير مجموعهي آثار سايکولوژيک روبهرو هستيم. رُماني که با وجود تأکيد چندبارهي نويسنده بر زادگاهش، تکثيري بيمرز ميگيرد و به اندازهي تمام هنرمندان بيسرزمين، سنتز ميکند.