عشقی که در زمین سیاست زده و زمانه پرآشوب سال ۱۳۳۲ در تهران به یک نگاه می روید اما در گرماگرم غرور و سقوط یک ملت، به ناگاه فرومی ریزد. این شروع ماجرایی است که چند نفر را به هم پیوند می دهد تا چند بعد در سرزمینی دیگر، زایش دوباره ای از آن را به چشم ببینند.
یک داستان پرشور و شیرین که بر داستان های عاشقانه گذشته سایه می افکند. طرفداران مارتا هال و آذر نفیسی از این رمان لذت می برند.
روزنامه رجیستر هرالد
این کتاب، نمونه رمانی است درباره چند خانواده و در مورد اینکه چگونه اسرار ما در زندگی هایمان دیوار می سازد و ما را بیمار می کند. درباره عشقی که جاودانه می شود و مداخله گاه به گاه تقدیر، ما را وامی دارد گام در راه هایی بگذاریم که هیچ گاه در خواب و رویا هم نمی دیدیم.
روزنامه میزورین