شیرزاد طبری کُشتیگیر نامدار مازندران، آماده است که آخرین کشتی خود را در مقابل حریف تهرانی بگیرد و مازندرانیها را در برابر تهرانیها به قهرمانی برساند. همه حدسها و پیشبینیهای کارشناسان و ورزشینویسها از پیروزی او خبر میدهد، اما شیرزاد درست لحظهای که روی تشک میآید، بدحال میشود و کارش به بیمارستان میکشد. این شروع نفسگیر و غافلگیرکننده، آغازی است بر رمان «همزاد». اما قبل از آنکه مشخص شود چه بلایی بر سر شیرزاد آمده است، نورالدین آزاد دومین شوک را بر خواننده وارد میکند؛ شهرزاد خواهر دوقلوی شیرزاد، وقتی برای آوردن پزشک بر بالین پدر بیمارشان رفته است، ربوده میشود. آدمربایان نقشه شومی در سر دارند، اما شهرزاد در برابر آنها مقاومت میکند و پیش از آنکه دستشان به او بخورد، توسط آدمربایان کشته میشود.
سه نیروی برتر در رمان وجود دارد: نوعی از آن شکلی است که شیرزاد به علی شجاع و کیان آموزش میدهد تا در کشتی استفاده کنند. بخش دیگری که نیروی برتر به کمک آن میآید وجه پلیسی رمان است. ماجرای آدمربایی و کشف محل اسکان آنها از این دست است. اما موقعیت دیگری که این نیروی روحانی در آن کارکرد پیدا میکند مقابله شیرزاد و سمندر است که در نهایت فریبکار بودن سمندر در آن آشکار میگردد.